part 18

5K 592 83
                                    

رفتن توی اتاق

ته لباساشو عوض کرد
ته : لباسهاتو عوض کن بیا الان غذا سفارش میدم

گوشیش در آورد و از اتاق رفت بیرون

کوک لباساشو در آورد و یک شلوارک مشکی تا بالا زانوش پوشید و یک تیشرت گشاد

10 مین بعد

ته : کوککک

کوک : هاننن
ته : غذا رسیده بیا

کوک : باشه

کوک از اتاق رفت بیرون و سمت میز غذا خوری رف

ته پیتزاشو بهش داد و کوک نشست تا بخورن

ته : امروز تو مدرسه به عنوان دوست پسرم معرفیت میکنم و حق اعتراض نداری

کوک سرشو با بی میلی تکون داد

بعد از چند مین غذاشون تموم شد

جعبه پیتزا هاشون رو انداختن و کوک رفت نشست پای تلویزیون

ته هم رف تو گوشیش
مسیج هاش رو چک کرد

رفت توی گروه اکیپشون

ته : هی

جین: سلام بچه

ته : میخواستم یه چیزی بگم

نامجون : سو ..

یونگی : بنال خب

ته : میخوام کوک رو به عنوان دوس پسرم معرفی کنم امروز

جین : آفرینن

یونگ : ساعت در رفته از دستتون باید بریم؟ مدرسه

سریع از مسیج هاش اومد بیرون

ته : کوک
کوک : هوم

ته : الان باید بریم مدرسه بیا تو اتاق کارت دارم

کوک : ایششش باشه

کوک تلویزیون رو بست و رفت تو اتاق

ته : دراز بکش رو تخت

کوک : چرا

ته : گفتم دراز بکش رو تختتت
ته باصدای بم داد زد

کوک به شکم رو تخت دراز کشید

اون ترسیده بود ولی نشون نمی داد

ته سمت کمدش رف و یک جعبه بنفش درآورد
کوک : اون چیه

ته : می فهمی

ته سمت کوک رف و محکم گرفتش

کوک : چیکاررر میکنی عوضییی

ته : ساکت شو

شلوار کوک رو کشید پایین
و یه ویبراتور کوچیک وارد سوراخ کوک کرد

کوک : ولم ک...آییییییی دیوصصص

ته ویبراتور رو با دستش فشار داد که رفت داخل تر
شلوار و باکسر کوک رو بالا کشید

ته : اگه بیاریش بیرون خودت میدونی

کوک : عوضییییی آشغاللللللههههه هورنییییی

__________________

Angry BabyOù les histoires vivent. Découvrez maintenant