بعد از چند مین رسیدیم مدرسه
_ بریم بیب
چشم قره ای به ته دادم و بعدش پیاده شدیم
رفتیم داخل مدرسه که تمام توجه ها سمتمون اومد€ سلام اوپا
+ سلام عزیزم
میخواستم حرص ته رو درارم پس با یونا اینطور حرف میزدم
(این یوناس)
ته با خشم نگام کرد
من بهش پوزخند زدم و به حالت تمسخر نگاهش کردم
یکدفعه منو کشید جلو و لباشو رو لبام گذاشت
مثله سگ الا من گاز می گرفت
دیکهد عوضییونا : او..پ..پا
ته : اون بیبی بویه منه یونا
یونا با قیافه بهم ریخته از پیششون رفت
تهیونگ شروع کرد به داد زدنته : میخوام یه خبری رو بهتون بدم گایزززرر
نامجون و جین که پیش هم بودن با صدای تخ برگشتن
و یونگی ، جیمین و هوسوک هم اومدن
YOU ARE READING
Angry Baby
Fanfictionکوک پسر رییس یکی از کله گنده های کره است که توی آمریکا زندگی میکنه . چی میشه اگه بنا بر دلایلی بیان کره و کوک توی مدرسه مدرسه با یه کله گنده مثله خودش آشنا بشه ولی نه یک آشنایی معمولی ژانر : مدرسه ای - اسمات - کمدی - ددی کینک کاپل اصلی : ویک...