پارت پنجم

1.2K 257 4
                                    

این پسر اینو و گفت و به سمت پله ها رفت
قلبش نمیزد یعنی میخواست چه غلطی باهاش بکنه ؟
وقتی اون بادیگارد ها دستشو گرفتن و به سمت اون اتاق بردنش هنوز مات بود
یک پسر ریزه میزه با موهای بلوند و یک خالکوبی رو دستش اومد زیادی خوشگل بود
+گمشین بیرون
رو به بادیگاردا گفت و اونا رفتن
+معلوم نیست دیگه با تو چه غلطی میخواد بکنه !
_مممنظورت چ چیه؟
با لکنت گفت
+هیچی بچه جون فقط اگه میخوای آسیبی نبینی به حرفم بکن باشه ؟
_چی میگی تو خفه شین خواهشاً بذارین من گم شم برم رد کارم !
+اوف تو دیگه چه زبون نفهمی ، برو رو صندلی بشین اگر میخوای زنده بمونی !
_نشینم می‌کشی منو ؟
+من نه ولی اون گرگ وحشی که اون بالاست امکانش هست تیک تیکت کنه ..
_هیچ غلطی نمیتونه بکنه
+بچه من که کاریت ندارم فقط می‌خوام یکم آرایشت کنم و یک لباس عین آدم بدم بهت همین !
_من اصلا نمی‌خوام بابا ولم کنید
+عه خفه شو دیگ وگرنه اون نره غول ها رو صدا میکنم بیان ها
بکهیون یکم ترسید و دیگ خفه شد
اون پسر یک آرایش سبک براش زد و یک لباس مشکی که قسمت هاییش تور بود تنش کرد
+چقدر خوشگلی بچه
_خفه شو
+هع یکم سگم هستی البته
.....
بردنش تو اتاقی که اون عوضی بود
+خوش اومدی کوچولو
_به چه دلیل کوفتی این قیافه رو برای من درست کردی و نمیداری برم ؟ از من چیزی نصیبت نمیشه ولم کن
پسر آهسته آهسته جلو میومد و بکهیون هم عقب عقب رفت تا به دیوار خورد
+ترسیدی
خم شد و تو گوشش خورد
از حس نفس های مرد چندشش شد
_من از هیچی نمی‌ترسم
+ولی قرارع از این به بعد از من بترسی
_هع تو خواب ببینی عوضی
پسر هیستریک خندید دستاش رو گرفت و پرتش کرد روی تخت
تا خواست بلند بشه روش نشست و دستاشو بالای سرش قفل کرد
_ولم کن
و لگد میپروند
+داری وحشیم می‌کنی بچه پس خفه شو و بذار کارمو بکنم
بکهیون خواست داد بزنه که یک سیلی خورد تو صورتش جوری که حس کرد الانه بیهوش بشه ماتش برد ، زده بودش؟ بکهیونو زده بود ؟
با چشمهای غمگینش نگاش کرد
+تقصیر خودت بود
اینو گفت و شروع کرد به بوسیدن لباش
محکم می‌بوسید و بکهیون هنوز تحلیل نکرده بود به خودش اومد خواست کنارش بزنه که دوباره یک سیلی به همون سمت زد
بغض کرده بود
زده بودش ؟ برای دومین بار
پسر کمربندشو در آورد و دستاشو به تخت بست
سمت لباس بکهیون رفت و پارش کرد
و بدن سفیدش جلو چشماش نمایان شد
+خیلی زیبایی بچه خیلی ..
به سمت گردنش رفت و همشو پر از رد های ارغوانی کرد
_تورو خدا ولم کن
+جیشد ترسیدی ک
- آره لنتی ترسیدم ولم کن تورو خدا
بدون توجه به بکهیون شلوارشو در آورد
و تنها صدای بکهیون بود که با سومین سیلی خفه شد
.....
اون عوضی بعد از اینکه کارشو کرده بود اونو مثل یک اشغال همونجا ول کرده بود و رفته بود
باورش نمیشد پاکیشو از دست داده بود
اونم با تجاوز
هق هق میکرد
_کثیف شدم ، دیگه کثیف شدم ، مادر ، مادر دارم میمیرم نجاتم بده
تو دلش گفت
خواست از سر جاش بلند شه که محکم روی زمین افتاد
و دستش به شیشه روی میز کنار تخت کشیده شد و محکم شکست
در باز شد و اون پسر ارایشگر وارد شد
+لعنتی چیکارت کرده ؟
خواست نزدیکش بره که بکهیون ملحفه رو دور خودش پیچید خواست فریاد بکشه اما
هیچ صدایی از گلوش بیرون نیومد
بازم سعی کرد اما چی شده بود ؟
کوکی ترسیده بود
+چرا نمیتونی حرف بزنی لعنتی چت شده ؟ لعنت بهت چانیول لعنت بهت
اینو و گفت و از اتاق بیرون رفت
بکهیون روی زمین دراز کشید و ملحفه دور خودش محکم کرد !
لال شده بود ؟ پس اسم اون عوضی چانیول بود ؟!
.....
کپی ممنوع
امیدوارم خوشتون بیاد

silverblood 🍷🤍🩸 خون نقره ای Where stories live. Discover now