پارت بیست و یکم

762 164 24
                                    

بکهیون از حرف چان به خودش لرزید شروع کرد به گریه کردن
+تورو خدا ، قسم میخورم به مسیح قسم میخورم هر کاری تو بگی بکنم قسم میخورم به حرفت گوش کنم فقط دوباره این کارو با من نکن
_دیر شده بچه ، خیلی دیر شده ، روانیم کردی الان حتی میتونم کل این شهرو به گا بدم
چانیول خواست دوباره شروع کنه که مشت های محکم شروع کردن به کوبیدن به در
محکم به در کوبیده میشد و لحظه ای هم توقف نداشت
+فاک ، میکشمت ، هر کی باشی میکشمت
به سمت در رفت و در رو باز کرد
کای بود
+چی میخوای ؟
_چان، میفهمی داری چه غلطی می‌کنی ؟ اون فقط یک بچست ، میکشیش اینطوری
+به تو هیچ ربطی نداره گمشو بیرون تا تورم به گا ندادم
_چان قسم میخورم اگر همین الان از این اتاق نری بیرون و این بچه رو ول نکنی دیگه هیچوقت سمتت نمیام ، میذارمت کنار ، برام میشی یه غریبه
چان ساکت شد
دادی کشید و محکم مشتشو کوبید به آینه و آینه با صدای وحشتناکی شکست  و از اتاق بیرون رفت
کای به سمت بک دوید ، می‌لرزید و هق میزد
+هیش ، چیزی نیست کوچولو الان بازت میکنم
دستاشو باز کرد و بکهیون سریع پرید بغلش و شروع کردن به گریه کردن
+ممنونم ، ممنونم که نجاتم دادی 
کای آروم دستاشو دورش پیچید
چقدر کوچولو بود ، چقدر گرم بود ، بوی گل میداد
لبخندی زد
+هیشش ، آروم باش کوچولو ، تموم شد ، اون رفت نمی‌خواد از چیزی بترسی
بعد از چند دیقه متوجه شد که بکهیون تو بغلش خوابش برده
آروم از تو بغلش درش آورد و روی تخت گذاشتش و پتو رو روش انداخت
مژه های مشکیش هنوز خیس بود
کای آروم دستی به سرش کشید
+واقعا زیبایی ، چان حق داره که اینطوری دوست داشته باشه
زمزمه کرد
آروم بلند شد که متوجه شد چان پشت در وایستاده
به سمتش قدم برداشت
+این راهش نیست چان ! با تجاوز و کتک و وحشی بازی نمیتونی اونو عاشق خودت کنی ، باور کن نمیتونی ، بهش محبت کن ، کاری کن خودش بیاد سمتت ، تمام کارهای امروزش از سر لجبازی با تو بود نفهمیدی ؟ میخواست همینطور که تو عذابش میدی عذابت بده ، این بچه خیلی لجبازه ، اذیتش نکن :)
اینو و گفت و آروم روی شونه چان زد و از اتاق رفت بیرون
چانیول روی تخت کنار بک دراز کشید و دستشو و گذاشت زیر سرش و شروع کرد به نوازش موهای بک ، مژه هاشو آروم نوازش کرد
دستش بد زخم شده بود و همینطور خون می‌ریخت
+چرا ؟ چرا کاری می‌کنی من روانی شم ؟ نمی‌فهمی ، نبینی ؟ چطور میخوامت ؟ چطور برات میمیرم ؟ چطور سرت مثل یک گرگ گرسنه میشم ؟
تو قلب نداری ؟ چرا منی که با تمام وجود برات میمیرم و نمی‌بینی ؟
آروم دراز کشید و سرشو گذاشت روی سینه بک و دستاشو دورش پیچید و شروع کرد به گوش کردن ضربان قلبش ، میزد ، مثل قلب یک گنجشک کوچولو
لبخندی زد و آروم چشماشو بست ، این آغوش ، این آغوش اونو یاد مادرش مینداخت ، گرم بود ، ایمن بود ...
.....
از وقتی اومده بود از خدمتکارا شنیده بود چه اتفاقی افتاده و چانیول چطوری وحشی شده
داشت به سمت اتاق چان می‌رفت که صدای کای توجهشو جلب کرد
+خرگوش کوچولو کجا میره؟
برگشت ، چشاش برق زد واقعا دلش برای کای تنگ شده بود
_جونگینننن هیونگگگ
خندید و محکم پرید بغل کای
+دلم برات تنگ شده بچه
_منم همینطورررر هیونگ
آروم اومد پایین
+بهتره بریم پایین کوک چون هنوز تازه بک خوابیده
کوکی سری تکون داد و باهم به سمت اتاق کوکی رفتن ...
_کای دوباره چانیول رم کرده بود درسته ؟
+پارک چانیول کلا وحشیه دیگه فکر کن عاشق باشه اونموقع دیگه چه حیوونی میشه
کوکی خندید ولی بعد خندش محو شد و با بغض گفت 
+بیچاره بکهیون از روزی که اومده فقط داره عذاب می‌کشه
_در این که چان روانیه شکی نیست ولی این بچه خودشم میخاره
+نه کای این اولین روزیه که من میفهمم بک همچین کارایی کرده ، اون بچه ای که من دیدم مطمعنم قبل چان حتی یکنفرم بهش دست نزده
_مگه ، مگه چان باهاش خوابیده ؟
+آره چان دوبار بهش تجاوز کرده
_آه چان ، ریدی ، بیچاره حق داشت اونطوری می‌لرزید
+سعی میکنم کمکش کنم ولی الان بهتره بیای بریم باهم یه قهوه بخوریم حتما خیلی خسته ای هیونگ
_اره بریم بچه ، عمارت پارک چانیول همش خستگیه و دردسر
.....
آروم روی تختش دراز کشیده بود فکر سهون حتی لحظه ای از ذهنش بیرون نمی‌رفت
توی فکر بود که گوشیش شروع کرد به زنگ خوردن
شماره ناشناس بود ، جواب داد
+بله
به ایتالیایی گفت
_سلام
خودش بود ، صدای سهون بود ، قلبش لرزید
+چی چیکار داری ؟
_میشه ببینمت ؟
+چرا ؟
_بهم فرصت بده ، بهم فرصت بده که خودمو بهت ثابت کنم لو
لوهان قلبش لرزید ولی ساکت موند
_آدرسو برات میفرستم فردا بعد ظهر منتظرتم امیدوارم بیای عزیزم
اینو گفت و صدای بوق توی گوشش پیچید
دستشو گذاشت رو قلبش
سهون ؟ سهون به اون گفته بود عزیزم ؟
.....
گوشی و قطع کرد و نیشخندی زد
+خوبه ، داری کم کم میفتی تو تله پارک لوهان
...
خوب لاوای من اینم پارت جدید
ووت یادتون نره
خیلی دوستون دارم
امیدوارم که حمایت کنید
منو ببخشید که دیر آپ میکنم
واقعا گرفتاریام زیاده
بوس به کلتون 💓💓🤍

silverblood 🍷🤍🩸 خون نقره ای Donde viven las historias. Descúbrelo ahora