?Part46?

12.2K 1.2K 256
                                    

تهیونگ سکوت کرد و جونگ کوک برای دیدن چهرش به ساعد هردوتا دستش تکیه داد.

پسر بزرگتر تنها با یه پوزخند عجیب روی لب هاش سمت تخت میومد و به بسته های کاندوم نگاه می‌کرد و جونگ کوک هیچ ایده ای نداشت چی داره توی ذهنش میگذره.

"رفته از صندوق دار کمک گرفته...کیوت"

🔞
خم شد و بدون اینکه بدنش با تخت کوچکترین تماسی داشته باشه گردن جونگ کوکو گرفت و برای سومین بار توی اون ساعت لباشو به اسارت گرفت...جونگ کوک حرکتی نکرد و اجازه داد پسر بزرگتر بوسه های کوتاه و خیسی روی لباش بذاره و با هر بوسه کاملا لباشو مثل آبنبات بمکه.

کمی تکون خورد و تهیونگ برای حفظ تعادل به رونش چنگ زد و دست دیگش روی کش باکسرش قرارگرفت.

برخلاف پوست عسلی رنگش بدن سردی داشت و حرکت انگشتای کشیدش روی خط وی شکمش لرزه به تنش می انداخت.

چشماشو بست و تهیونگ خط فکشو بوسید.

_پشیمونی اره؟

پلکاش از هم فاصله گرفت به سقف خیره شد،سر تهیونگ توی گردنش فرو رفت و نفس عمیق کشید.

_فکرمیکردی بعداز پیشنهادت احساساتی میشم و میگم که من همینجوریم باورت دارم آره؟

لباشو ازهم فاصله داد و بدون اینکه دندوناش با پوست لطیفش برخورد کنه زبونشو روی رگ گردنش کشید.

_متاسفم بیبی...ولی تو یه پسر بدو برای احساسات پاکت انتخاب کردی

+تهیو...هااه!

انگشتای سردش باکسرشو رد کرد و دور عضو خوابیدش حلقه شد و به پسر کوچکتر شوک وارد کرد.

_میخوامش جونگ کوک...این چیزیه که واقعا میخوامش...چون...تو کسی هستی که واقعا میخوام

جایی رو که همون لحظه با زبون خیس کرده بود بوسید و کمی فاصله گرفت...جونگ کوک به چشماش نگاه می‌کرد و تهیونگ ادامه داد.

_با بند بند وجودم میخوامت پسر خوب...

تحت تاثیر قرار گرفتین آره؟
خب حداقلش جونگ کوک دیگه شناخته بودش پس...

تنها در جوابش یه پوزخند تحویلش داد.

+حرفای قشنگی میزنی،الحق که تو مخ زنی کارت حرف نداره

_آیشش تابلو بود نه؟

+بیش از حد

_اصن جالب نیستی بیبی

+فقط هرچه زودتر تمومش کن ته میخوام بخوابم

انگشت اشارشو روی لبش گذاشت و هیس کشید.

_شششش...خرابش نکن دیگه...فقط...

با یه دست کروات شل شده جونگ کوکو کشید و بین دستاش گرفت،جونگ کوک تنها با نگاه کنجکاوش حرکاتشو دنبال می‌کرد و در نهایت وقتی کروات دور چشماش بسته شد غرید.

Dr.j | KOOKV|VKOOK(Switch) Where stories live. Discover now