'New heartbeat'

259 59 44
                                    

با لبخند انگشتاشو روی حروف کیبورد کشید و جملشو تایپ کرد.

-پس ازشون معذرت خواهی کردی؟

منتظر به صفحه چت خیره شده بود و ارسال شدن جواب هیونگش بعد از چند ثانیه، لبخند بزرگتری روی لبش نشوند.

-آره نتونستم دوریشونو تحمل کنم.

-خیلی خوشحالم هیونگ کار خیلی خوبی کردی.

-هی جوجه تو اینو از کجا شنیدی؟

خنده ای به لقب همیشگی هیونگش کرد و نوشت.

-وقتی با خانوم سونگ حرف میزدم بهم گفت.

چندتا ایموجی خنده و بعد از اون پیام جدیدی براش فرستاده شد.

-فکر کنم مامان نمیتونه هیچ وقت چیزی رو از پسر کوچولوش مخفی کنه.

-یااا هیونگ چرا خانوم سونگ بخواد اینو مخفی کنه؟

با استیکری که محتوای نچندان زیبای "فاک یو" رو نشوند میداد زیر لبی خندید و دوباره تایپ کرد:

-باشه قبوله.

-خوبه.به هر حال به خاطر همون قضیه مین جو تمام این مدت باهام قهر کرده بود.

-منظورت دوست پسرته هیونگ؟

-هوم خودشه. میگفت تا از مامانو بابام معذرت خواهی نکردم حق ندارم اسمشم بیارم!

بعد یه ایموجی پوکر فرستاد و باعث شد کیونگسو این بار صدا دار بخنده.

-منم باهاش موافقم هیونگ تو باید با خانوم و آقای سونگ حرف میزدی.

-هی هی! به اندازه کافی این مدت تنبیه شدم. نمیخواد یادم بیاری.

یه استیکر خنده فرستاد و منتظر پیام بعدی شد.

-هی جوجه راستی کی قراره بیای اینجا برای تمرین؟ از مامان شنیدم خونه یکی از دوستات میمونی.از اینجا دوره؟

با دیدن پیام، این بار جدی تر توی جاش نشست و نوشت:

-آره هیونگ خونه دوستمم.راجب باشگاه همون یه روز در میون خوبه؟

-آره خوبه.اگه راهت دوره میتونم خودم بیام دنبالت.

-نه هیونگ چون بعد از مدرسه میام راهم همونه.میتونم خودم بیام.

چت کردنشون مقدار دیگه ای هم طول کشید تا اینکه بالاخره با صدای در اتاقش، متوجه فرد پشت در شد. قبل از این که حتی بتونه کاری بکنه در اتاق باز شد و چانیول رو که ظاهرا لباس بیرونی پوشیده بود دید. گوشیش رو خاموش کرد و بلافاصله از تخت پایین اومد. 

-من دارم میرم بیرون. باید به تمرین بسکتبالم برسم. تو میتونی تنها اینجا بمونی؟

کمی هول کرده بود پس تند تند سرشو بالا پایین کرد و مثل یه سرباز توی جاش سیخ شد.

Pinky swearWhere stories live. Discover now