-درسمون برای امروز تمومه. و راجب نمره هاتون...
زن جوان که در واقع معلم ریاضیشون محسوب می شد با اخم ریزی گلوش رو صاف کرد و در حالی که خودش از گفتن این قضیه خجالت می کشید ولی در نهایت چند تا ورقه از کیفش بیرون آورد و با گذاشتنشون روی میز گفت:
-آقای دو، کیم مینسوک، کیم چن و کیم سوهو نمره های خیلی خوبی گرفتین تبریک میگم. اوه سهون نمرهی تو هم خیلی خیلی بهتر شده. خوشحالم و امیدوارم به روشت ادامه بدی. و راجب بقیه... لطفا حداقل سعی کنین جوری نمره بگیرین که امسال بتونم پاستون کنم..
دیدن اون عوضی ها که عملا به اونجاشون گرفته بودنش باعث شد بیشتر ناامید و کلافه بشه و از خودش بپرسه که اصلا چرا به خودش زحمت گفتن اون چند کلمه نصیحتو داده؟ آهی کشید و نالان کیفش رو از روی میز برداشت و بعد از گفتن "روز بخیر" کلاس رو همزمان با خوردن زنگ ترک کرد.
حواسش رو به تکون خوردن خودکاری که عصبی وار بین انگشت هاش تکون می خورد داده بود و فکر می کرد. باید اعتراف می کرد که یک سوم کلاس رو با حواس پرتی گذرونده چون تمام مدت ذهنش درگیر مسئلهی دیگه ای می شد و تمرکزش رو می گرفت.. چینی به ابروهاش داد و حرکت خودکار رو سریعتر کرد که با شنیدن صدای کیونگسو کنار خودش به خودش اومد.
-سوهو... حالت خوبه..؟
خودکار رو روی میز رها کرد و دستش رو گره زده زیر میز برد..
-آره.. فکر کنم.. زیاد حواسم نیست..
صورت نگران کیونگسو نشون می داد که تمام مدت حواسش به حرکات بی هوای سوهو بوده و حالا نتونسته برای پرسیدن مشکلش خودش رو عقب نگهداره.. آهی کشید و نگاهش رو به دیوارهی کلاس داد... اون پسر، با موهای پر کلاغیش در حالی که اخم شدیدی کرده بود و دست به سینه به رو به رو خیره شده بود، هدف چشم های خرگوشیش بود.. انگار وضعیت اون از وضغیت خودش بدتر به نظر می رسید.
-دوست داری راجبش حرف بزنی..؟ در بارهی سهونه؟
چشم های گیجش رو از پسر گرگی که موهاش زیر باد پنجره تکون می خورد گرفت و به چشم های درشت دوستش داد.. شاید یکم صحبت بهش کمک می کرد.. نه..؟
-راستش... دیروز.. سهون برای درس خوندن خونهی من اومده بود.. همه چیز خوب بود و مشکلی نداشت تا اینکه یه نفر بهش زنگ زد و از اون موقع... نمیدونم... انگار خیلی عصبیه..
چه جمله ها و صحنه های آشنایی..! اگه از کیونگسو می پرسیدی، با آهی خسته و لبخندی ملیح قسم می خورد که به لطف "بعضیا" میتونه تماما با سوهو همدردی کنه. با این حال کمی فکر کرد و با کج کردن سرش پرسید:
-ازش نپرسیدی که اون آدم کی بود؟
سوهو نگاهی به کیونگسو کرد و بعد در حالی که سعی داشت اون اسمو به خاطر بیاره گفت:
YOU ARE READING
Pinky swear
FanfictionGenre : school life, romance, little comedy, smut, fanfic Couple : Chansoo, Hunho, Kaibaek, Xiuchen • ستاره اي كه چانيول بلاخره بعد از مدت ها اون رو به قلب خودش راه داده بود، خاموش شد... نميدونست چرا ولي اون ستاره ديگه ندرخشيد و چانيول کوچولو رو توي...