های.
حال شما-
نمیدونم با نوشتن این بعدش چی میشه ولی خب دارم مینویسمش چون حس کردم خیلی بی خبر رفتم و نیومدم و خیلیاتونم با لطف پیگیرم بودین (پیگیر داستان درواقع) و خب غیر اخلاقی بود اگه انقدر بی عار سکوت میکردم و چیزی نمیگفتم.
واقعیتش در طول این یک سال و خورده ای خیلی اتفاقات ناگوار برام افتاد و الانم یه هفته به کنکورم بیشتر نمونده 🏳و خب به دلیل اون اتفاقات و شرایط تحصیلی و خیلی مسائلی که امیدوارم بدون توضیح از جانب خودتون درکشون کنید، این شرایط برام مختل شد که اصلا حتی به این کارای نصفه نیمه فکر هم بکنم ولی واقعیتش دوست ندارم اینطور بمونه و کلا از اول هم هیچ وقت برنامه نداشتم نصفه نیمه رهاشون کنم.
صرفا خواستم اطلاع بدم که اگه عمر و سلامتی ای برام بمونه حتما کارای نیمه تمومی که اینجا دارم رو تموم میکنم و با این وجود که میدونم دیگه خیلی از ریدر ها یا متقاضیانش اینجا نیستن یا روش گیو آپ کردن مشکلی نداره چون این داستانا به شیوهی خودشون برام خیلی با ارزشن و دوست ندارم همینطور شناور بزارمشون.
صرفا خواستم اطلاع بدم که کشککی نرفتم و میتونم بگم نگران نباشین، اگرم هنوز بابت ادامش انتظاری دارین میتونم این قول رو بدم که حتما بهش پایان میدم.
روزتون بخیر و wishing luck for y'all.
YOU ARE READING
Pinky swear
FanfictionGenre : school life, romance, little comedy, smut, fanfic Couple : Chansoo, Hunho, Kaibaek, Xiuchen • ستاره اي كه چانيول بلاخره بعد از مدت ها اون رو به قلب خودش راه داده بود، خاموش شد... نميدونست چرا ولي اون ستاره ديگه ندرخشيد و چانيول کوچولو رو توي...