سرگرم ور رفتن با گوشیش بود که دستی شروع به تکون دادن شونش کرد. با ابروهای بالا رفته سرشو چرخوند و وقتی کای رو دید که با اخم نگاهش میکنه، دست برد تا یکی از گوش های هدفون رو از گوشش کنار بزنه..
-دو ساعته دارم صدات میزنم!
پسر برنزه با عصبانیت گفت و سهون تنها در جواب سرش رو کج کرد..
-هدفون توی گوشم بود..
کای آهی کشید و با تاسف سر تکون داد..
-امیدوارم یه روز تمام هدفونای دنیا بشکنن تا تو این عادت مسخرتو کنار بزاری.
چشماش رو توی حدقه چرخوند و با حالتی پوکر گفت:
-خیله خب حالا چیه؟
پسر تیره پوست انگار که یادش اومده باشه چی میخواد بگه حواسش رو دوباره به بحث سپرد و بعد در حالی که به بیرون اشاره میکرد گفت:
-میخواستم بری ناهارو بگیری. مثل اینکه سرویس خصوصی نمیدن برای همین یکی باید بره غذا هارو بگیره.
اخم های کشیدش رو کمی خم کرد و دست به سینه جواب داد..
-چرا من باید برم غذاهارو بگیرم؟ مگه تو یا چانیول نمیتونید؟ چرا همی...
کای بلافاصله جلو اومد و با گذاشتن دستش رو دهن اون خفاش پیر صداش رو قطع کرد.
-هیش! انقدر حرف نزن! من باید برم حمام چون به لطف شما دوتا مجبورم آخرین نفر ازش استفاده کنم! درباره چانیولم کافیه فقط بری تو آشپزخونه و ببینیش. میدونی که از اول راه تا حالا دختر مربی بهش چسبیده پس اونم نمیتونه بره. حالا نظرت چیه به جای غر غر کردن لنگای دارزتو جمع کنی و گمشی دنبال غذا؟
سهون دست دوستش رو پس زد و با اخم هایی که بیشتر به بچه ها شبیهش میکرد نق زد:
-ناعادلانست. همیشه منم که باید برم دنبال اینکارا! ایش!
بعد از جا بلند شد و با برداشتن کاپشن پف دارش کای رو توی اتاق تنها گذاشت..
توی نشیمنگاه سرو صدای زیادی بود.. صدای خنده های زنونه ای از توی آشپزخونه میومد و تن سهون به وضوح با صداشون میلرزید.. نه اینکه مشکلی با زنا یا دخترا داشته باشه،حتی میتونست اعتراف کنه اگه یه روز یه بچه بخواد در وهله اول یه دختر از خدا طلب میکنه، اما مشکل جای دیگه ای بود... اون خنده ها به طرز وحشتناکی کش دار و با ناز بودن و هر کس از پنجاه متری اون هارو با گوش میشنید متوجه میشد تنها قصد صاحبش عشوه اومدن بود...
دلش برای چانیول میسوخت که گیر اون دختره کنه افتاده... سهون هنوز راجب گرایشات دوستش چیز چندانی نمیدونست اما با توجه به وضعیتی که در مقابل کیونگسو داشتن میتونست حدس بزنه چانیول هم آنچنان علاقه ای به جنس مخالفش نداره...هر چند از نظر سهون داشتن گرایش یه چیز بی معنی بود و تو هر وقت که به کسی علاقه داشته باشی خارج از جنسیتش میتونی بهش عشق بورزی..
YOU ARE READING
Pinky swear
FanfictionGenre : school life, romance, little comedy, smut, fanfic Couple : Chansoo, Hunho, Kaibaek, Xiuchen • ستاره اي كه چانيول بلاخره بعد از مدت ها اون رو به قلب خودش راه داده بود، خاموش شد... نميدونست چرا ولي اون ستاره ديگه ندرخشيد و چانيول کوچولو رو توي...