⌯ꘟ𝑭𝒂𝒌𝒆 𝒑𝒓𝒊𝒏𝒄𝒆𝒔𝒔 𝑺1

⌯❀[ part 3 ]❀⌯

⌯ꘟ❀------⋆-----········⊰𖢖⊱········------⋆------❀⌯ꘟ
آنچه در این پارت خواهید خواند:

╼'منظورم واضحه؛دلیلی نداره وقتتو با خدمتکار حقیری مثل من بگذرونی جناب بازرس!
چرا فقط از زندگیت لذت نمیبری و منو به حال خودم نمیذاری؟!
⌯ꘟ❀------⋆-----········⊰𖢖⊱········------⋆------❀⌯ꘟ

°•پارت سوم•°

خم شد و ظرف رو برداشت، درش رو باز کرد و  سر و تهش کرد.

-خالیه؟!
سمش رو چه کار کردی؟!
تو...تو جاسوسی ؟!

+ن...نه .... من براتون توضیح میدم.

-نه؟!
پس برای کسی کار میکنی؟
اون کیه؟
زودباش حرف بزن دختره خیره سر!

در حالی که چشماش از عصبانیت قرمز شده بود و صداش رو تا حد امکان بالا برده بود اینارو میگفت.
صدای فریاد های بانو کانگ، اونقدر بلند بود که به گوش افسری که از نزدیکی می گذشت، رسید.
افسر رو به سربازی که پشت سرش ایستاده بود گفت:

×ببینم اونجا اقامتگاه بانوان خدمتکار دربار نیست؟

سرباز نگاهی به جایی که افسر گفته بود انداخت و گفت:

~بله قربان.

بعد چشماشو ریز کرد و با شنیدن صدای بانو کانگ که داشت بی رحمانه داد میکشید ، با احتیاط ادامه داد:

~و فکر میکنم مشکلی پیش اومده.

افسر چشماش رو روی دختری که روی زمین افتاده بود زوم کرد، چقدر اون دختر براش آشنا بود!
سوآ حسابی ترسیده بود نمیدونست چی باید بگه، حتی اگرم میدونست با اون تشر های بانو کانگ ،هر چی میخواست بگه یادش میرفت!

-فکر کردی تا کی میتونی ساکت بمونی؟!
وقتی بازداشت شدی،روش های زیادی هست که بشه حرفو از اون زبون قفل شدت کشید بیرون.

در حالی که حتی یه لحظه هم چشم از سوآ
برنمیداشت گفت:

-نگهبانا چرا معطلید؟
زود این دختر رو دستگیر کنید!

*بله بانوی من.

نگهبانا اینو گفتن و سمت سوآ حمله ور شدن!
مین هه خیلی ترسیده بود،نمیدونست باید چکار کنه،اصلا میتونست کاری کنه؟
نگهبانا با طناب دست سوآ رو بستن و از زمین بلندش کردن.
بانو کانگ نگاه حقارت آمیزی به سوآ کرد و گفت:

-بفرستیدش برای بخش امنیت دربار تا خودشون به این مسئله رسیدگی کنن!

بعد برگشت و خواست سر جای قبلیش بره که...

×چند لحظه صبر کنید بانو!

نگاه همه به سمت صدا برگشت.
مرد، خودش رو به بانو کانگ رسوند و بعد از تعظیم کوتاهی ادامه داد:

×میتونم باهاتون صحبت کنم؟
راجع به این دختره.

و با قلاف شمشیرش به سوآ اشاره کرد.
اون همون افسری بود که چند دقیقه پیش از اون نزدیکی رد میشد.