⌯❀[ part 17 ]❀⌯

385 81 38
                                    

⌯ꘟ❀------⋆-----········⊰𖢖⊱········------⋆------❀⌯ꘟ

آنچه در این پارت خواهید خواند:

╼' شکست بعد از پشتکار طولانی،خیلی بهتر از اینه که به خاطر ترس از شکست،هرگز به اندازه کافی و به خوبی تلاش نکرده باشی...

⌯ꘟ❀------⋆-----········⊰𖢖⊱········------⋆------❀⌯ꘟ

°•پارت هفدهم•°

بیدار شده بود ولی دلش نمیخواست چشماش رو باز کنه.
سرش رو زیر پتو فرو برد و با بی حوصلگی گفت:

+مین هه میشه واسه یه بارم که شده تو زودتر از من بری؟
قول میدم فردا به جای تو برم تو آشپزخونه کمک.
دیشب اصلا خوابم...

یه لحظه به خودش اومد.
سریع پتو رو زد کنار و نشست.
به کل یادش رفته بود الان تو بویوعه...
اونم به عنوان شاهزاده!
عجیب دلش واسه مین هه تنگ شده بود.
حتی واسه موقع هایی که صبح تا شب کار میکرد.
حداقل اون موقع فقط غصه ی دردای خودش رو میخورد؛ سیاست زیادی خسته کننده بود.
اما حالا که وقت فکر کردن به این چیزا نبود.
امروز قرار بود به اون مهمونی بره.
باید زودتر آماده میشد.
چشماش رو مالوند و کش و قوصی به بدنش داد.
به سختی از تخت دل کند و رفت لباساش رو عوض کنه.
وقتی لباساش رو پوشید، دوباره رو تخت نشست.
خیلی استرس داشت که چطور باید تو مهمونی رفتار کنه.
سعی کرد آموزش هایی که دیده بود رو به خاطر بیاره...

+ندیمه ملکه چی میگفت؟
آها باید با وقار باشم...

از هر ده تا کلمه ای که اون موقع ندیمه بهش میگفت، پنج تاش این بود که با وقار باشه.
تصمیم گرفت یه موقعیت رو تصور کنه تا تمرین کرده باشه.

+مثلا وقتی یکی از مقامات میاد ازم میپرسه امشب اقامت خوبی داشتم یا نه‌ چی بهش میگم؟

کمی فکر کرد...
در حالی یه پاش پایین تخت بود و اون یکی روی تخت ،دستش رو آورد بالا و جلوی صورتش گرفت؛صداشو صاف کرد و گفت:

+هنوز نتونستم به آب و هوای اینجا عادت کنم
اما،سعی کردم راحت باشم.
میدونید من...

حسابی رفته بود تو حس و بلند بلند با خودش حرف میزد، اونقدر که صدای ندیمه رو نشنید که اعلام کرد کسی داره میاد داخل!
با همون استایل نشسته بود که، ندیمه ارشد امپراطور، با چند نفر دیگه اومدن تو.
پشت سر اونا، جیمین و یونگی هم اومدن.
سوآ با شنیدن صدای پای اونا برگشت سمتشون.
انگار تازه فهمیده بود تو چه وضعیته چون با چشمای گرد شده به جمعیت روبروش خیره شده بود.

*لحظه ای که سوآ برگشت سمتشون:)

*لحظه ای که سوآ برگشت سمتشون:)

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.
⌯ꘟ𝑭𝒂𝒌𝒆 𝒑𝒓𝒊𝒏𝒄𝒆𝒔𝒔 𝑺1Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon