Place: The wolf mansion, St. Petersburg, Russia
Date: August, 31, 2020
Time: 01:00سرش رو پایین گرفت و همونطور که به استلا و تیفانی، دو هرزه ی مورد علاقه ش که تمام هرزه های جدیدی که میومدن باید از زیر فیلترشون عبور میکردن، خیره میشد، به موهای لخت مشکیشون که بین انگشت های بلندش گیر کرده بودن، چنگ زد و اون ها رو کشید.
طوری که هر کدوم اونها سر مکیدن بالز ها و خفه کردن خودشون با عضو بلندش بی صدا با هم میجنگیدن، باعث خروج ناله ی کش داری از بین لباش شد. ناله ای که حکم ماشین زمانی رو داشت، که اون رو ببره به سال های نه چندان دور؛ شاید هشت سال عقب تر...
***
Place: Road, South Korea
Date: August, 31, 2012
Time: 22:00تمام نگاهش، محو تهیونگی بود که تو زیباترین حالت خودش، روبروش و با فاصله ی یک و نیم متریش ایستاده بود و با سری که روی شونه ش افتاده و چشم هایی که خمار شده بودن، خیره به عمق چشمای خاکستریش شده بود و بهش لبخند میزد.
قلب بی قرارش، بی قرار تر از هر وقت دیگه ای تو سینه ش می تپید. جانگ کوک هیچ ایده ای راجع به چیزی که تو سر تهیونگ میگذشت نداشت.
با وجود چیزی که تو ذهنش میگذشت، همچنان تو سکوت به پسری که تنها دلیل تپش های نامنظم قلبش بود، نگاه میکرد. انگشت های کشیده و دیوونه کننده ی تهیونگ زیپ اریب کتش رو که ساعت ها بود از تنش جدا نکرده بود، با آروم ترین سرعت ممکن پایین کشید.
با پایین تر رفتن زیپ، اول پوست سفید پسر و بعد-...
بعد از اون هارنس تنگی که دور کمرش رو جمع تر از اونی که بود کرده بود و از روی سینه هاش رد میشد تا پشت گردنش قفل بشه، چیزی بود که اون لحظه نه تنها خاکستر چشم های جانگ کوک، که بلکه تمام وجود پسر رو به آتیش کشید.
تصویر بالا تنه ی برهنه ی تهیونگ که مثل الماس جلوی چشمش میدرخشید و تضاد اون هارنس مشکی با پوست روشنش، مثل شلاقی از جنس آتش، جسم جانگ کوک رو تا مرگ می کشوند اما بر میگردوند تا دیدن اون تصویر رو از دست نده.
با نزدیک تر شدن تهیونگ، بی اختیار فاصله ی بین پاهاش رو کمتر کرد تا بر آمدگی توی شلوارش، فریاد نزنه خواستنش رو.
تا فریاد نزنه جوری رو که پسرش رو میخواست، اما این بار نه به روال همیشه!
***
Place: Seoul, South Korea
Date: August, 28, 2020
Time: 19:00روی صندلی فرمانرواییش، همونی که حتی تو خواب هم نمیدید که روزی بیاد که بتونه بهش عادت کنه، نشسته بود و به نقشه ای که سه سالی میشد که تو سرش هر لحظه به شاخه و برگ هاش اضافه میکرد، فکر میکرد و بهونه ش این بود، که نقشه ای که مو لای درزش بره، نمیتونه اون فرمانروایی بزرگ رو برانداز کنه.
YOU ARE READING
REVENGER | KV
Romance┌ Revenger ┘ | انتقام جو | • کاپل | کوکوی • وضعیت | فیکشن ~ متوقف شده • ژانر | دارک فیک، رمنس، اسمات، انگست، هارش • روز آپ | نامعلوم • بخشی از فیکشن : کلمات نمیتونن توصیف کنن بلاهایی رو که اون مرد سر خودش آورد تا فراموش ک...