Place: St. Petersburg, Russia
Date: September, 19, 2020
Time: 04:15"به این فکر میکنم که چطور باید ترکت کنم"
با این جمله، نفس تو سینه ی تهیونگ حبس شد. بدون ایجاد هیچ صدایی، لب هاش باز و بسته شدن و چشم های ناباورش تو یک آن، از اشک پر شدن.
"تـ- تر- ترک کنی؟"
فک لرزونش، بهش اجازه ی حرف زدن نمیداد. انقباض شدیدی که بغض، توی فک و گردن و گلوش ایجاد کرده بود، درد بیش از اندازه ای رو بهش تحمیل میکرد اما اون لحظه هیچکدوم این ها اهمیتی نداشت؛ نه وقتی جونگکوکش درست بعد از شنیدن واقعیت و یکی کردن تن هاشون بعد از پنج سال، حرف از ترک کردنش زده بود!
"به من نگاه کن!"
اما جونگکوک نگاهش رو از سیگارش نگرفت. تهیونگ صاف نشست و بدون اهمیت به روشن بودن اون سیگار، اون رو تو دستاش گرفت و از دهن جونگکوک بیرون کشید.
"تهیونگ دستتـ-"
"بهت گفتم به من نگاه کن کوک!"
جونگکوک برای چند ثانیه نگاه عصبانیش رو به چشم های تهیونگ دوخت اما زیاد طول نکشید چون زخمی که سیگار روی دست ته ایجاد کرده بود، بهش اجازه ی تمرکز رو چیز دیگه ای رو نمیداد.
خاکستر روی دستش رو با شستش پاک کرد و دستش رو بالا برد و لب هاش رو به اون زخم رسوند.
تهیونگ میدید چشم های بسته ی جونگکوک و لب های بازش که روی دستش مینشستن رو. اما فقط یه چیز تو ذهنش میپیچید؛ اون قرار بود ترک بشه!
"توی لعنتی میدونی من الان بعد پنج سال به تنها دلیل نفس کشیدنم رسیدم و میخوای ازم بگیریش؟"
"پس منی که پنج سال تموم هر لحظه مردنمو تماشا کردم چی ته؟"
"تو دیشب فهمیدی اونی که نفسای جفتمونو برید همونیه که خودش بیست روزه نفس نکشیده!"
تهیونگ دید برقی رو که از چشم های جونگکوک گذشت. خوشحال بود؟ اگر خوشحالم باشه این حقشه! حالا همه باید خوشحال باشن. دیگه چانگ وویی وجود نداره که بخواد نفساشونو ببره.
اما برق تو چشم های جونگکوک دلیل دیگه ای داشت!
جونگکوک دست تهیونگ رو کشید و اون رو به آغوشش پرت کرد.
"اوممم"
صدایی بود که وقتی عطر تن لخت تهیونگ تو بینیش پیچید، از ته گلوش بیرون اومد.
"نمیبینی حالم بده؟ نمیبینی دارم میمیرم؟ چرا زجرکشم میکنی جونگکوک"
گفت و خودش رو عقب کشید و با چشم های خیس از اشکش به صورت بی حالت جونگکوک خیره شد.
"جونگکـ..."
"چطوری جرعت میکنی بشینی جلوم و حرف از مردنت بزنی ته؟ چطوری میتونی با قلب مریض من انقدر بی رحم باشی که حرف از مردنت بزنی؟ هـوم؟ چطور میتونی؟"
YOU ARE READING
REVENGER | KV
Romance┌ Revenger ┘ | انتقام جو | • کاپل | کوکوی • وضعیت | فیکشن ~ متوقف شده • ژانر | دارک فیک، رمنس، اسمات، انگست، هارش • روز آپ | نامعلوم • بخشی از فیکشن : کلمات نمیتونن توصیف کنن بلاهایی رو که اون مرد سر خودش آورد تا فراموش ک...