Part 27 | Crazy In Love

587 43 67
                                    


این پارتو ایگنور کنید قهر میکنم🙂 پس لازم نیست بگم ووت و کامنت فراموش نشه.
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید💙

آهنگ پیشنهادی  : crazy in love [remix]-Beyoncé
از جایی که گفتم میتونید پلی کنید.

***

Place: The Wolf’ Mansion, St Petersburg, Russia
Date: November, 11, 2020
Time: 20:30

بعد از شش ساعتی که تو یکی از کمپ های کوهستانی سن پترزبورگ گذروندن، حالا در حالی که لبخند لحظه ای لب هاشون رو ترک نمیکرد، به عمارتی که بوی مرگ از دیواراش ترشح میشد برگشتن؛ اما به قدری غرق مرور خاطرات خوبشون بودن که بینیشون جایی برای پذیرش اون بو نداشته باشه.

"تهیونگ نمیدونی چقدر وحشی بازی درآورد که هیچکس نتونست از بیمارستان پرتش کنه بیرون!"

"اون دفعه که بعد دبیرستان تصادف کرده بودیو تصور کن..."

با این حرف جیمین، تهیونگ در حالی که روی مبل، کنار جونگکوک جا میگرفت، با ابروهای بالا رفته منتظر ادامه حرفش موند.

"شدت کولی بازیشو ضربدر 1000 کن!"

یونگی اصلاحش کرد:

"کولی نه... به معنای واقعی کلمه دیوونه شده بود!"

تهیونگ سرش رو چرخوند و نگاهش رو به چشم هایی که به خودش خیره بودن دوخت. آروم لب زد:

"یونگی راست میگه کوک؟"

با تموم شدن جمله ش، پائین و بالا شدن سیب برجسته گلوی جونگکوک رو به وضوح حس کرد. دست جونگکوک بالا اومد و تره ی بلند شده ی مشکی موی تهیونگ رو پشت گوشش نشوند.

"همیشه میگفتی حقیقت همه چیو تو چشمام میخونی فیوره"

برقی که "فیوره" گفتنش تو چشم های تهیونگ نشوند، از نگاهش مخفی نموند.

"چرا از چشمام نمیگیری جوابتو؟!"

تهیونگ چشم های لرزونش رو روی نگاه خیره ی جونگکوک نشوند. جز تصویر خودش که بعد ماه ها تو اون قاب میدید، به خوبی میتونست خستگی و شکستگی رو بین پلک هایی که حالا مثل قبل باز نبودن ببینه. انگار سنگینی بار اتفاقاتی که تو این مدت رخ داده بود، روی پیچ ظریف مژه های سیاهش نشسته بود و دو پلکش رو به هم نزدیک تر کرده بود. 

جیمین که متوجه جو بینشون شده بود، سعی کرد حواسشون رو پرت کنه:

"فکر کنم جز جوابت چیزای خیلی بیشتری گرفته باشی ته!"

تهیونگ به آرومی نگاهش رو از چشم های تیره ی گرگش گرفت و به دوست هاش که بعد از پنج سال کنار هم میدیدشون داد.

"دلم براتون تنگ شده بود پسرا!"

جیمین سعی کرد بغضش رو نادیده بگیره و برای همین، کاملا به یونگی چسبید و دست هاش رو دور بازوی عضلانیش حلقه کرد و سرش رو به شونه ش تکیه داد.

REVENGER | KVWhere stories live. Discover now