Place: Manatee Memorial Hospital, St Petersburg , Russia
Date: November, 11, 2020
Time: 01:30در اتاق رو چند سانتی باز کرد و از لای در، به بهترین دوستش که یکی دو ساعت پیش، از مرگ حتمی نجات پیدا کرده بود چشم دوخت. طوری که سرش رو به بالشش فشار میداد، قلبش رو میفشرد چون جیمین بهتر از هر کسی میدونست برای تهیونگ، کنترل کردن خودش و حبس احساسات منفیش داخل ذهنش، کشنده تر از بیماری قلبیش میتونه باشه.
با این فکر، مکث نکرد و بی صدا در رو باز کرد تا برای شونه های لرزون تهیونگ، تکیه گاه بشه. تهیونگ با حس کردن وجودش، سریع سرش رو چرخوند و با دیدن جیمینی که پنج سال خودش رو از دیدنش محروم کرده بود، ناخواسته اشک هاش شدت بیشتری گرفتن.
البته این هم نباید ناگفته بمونه که بیشتر از دلتنگیش برای جیمین، برای اینکه منتظر بود هر لحظه جونگکوک از در وارد شه و بهش بگه چیزی که دو ساعت پیش دیده و شنیده حقیقت نداره حالش بدتر از قبل شد.
"تهیونگ.."
جیمین صداش زد و خودش رو بهش رسوند و فورا دست هاش رو دور تن ضعیفش حلقه کرد.
صدای تهیونگ از پشت ماسک اکسیژن، به سختی و گنگی به گوش میرسید. دستش رو بالا برد و ماسکشو پائین تر کشید تا بتونه حرف بزنه اما این دست جیمین بود که به سرعت مانعش شد.
"جونگکوک.."
بین کلمات تهیونگ، اسم جونگکوک به خوبی قابل تشخیص بود و نیازی نبود که جیمین ماسک تهیونگ رو برداره تا بفهمه مقصود حرفاش چیه.
"هیـس... هیس پسر خوب... نباید ماسکتو در بیاری... باید نفس بکشی ته!"
"جونگکوک..."
جیمین این بار دست های سرد تهیونگ رو تو دستاش گرفت و مشغول نوازششون شد.
"چیزی برای نگرانی نیست ته آروم باش!"
تهیونگ دست هاش رو پس زد و ماسکش رو پائین کشید.
"چجوری نگرانش نباشم جیمین؟ به چه دلیل فاکی نباید نگرانش باشم؟ جونگکـ..."
با باز شدن در، حرفش نصفه موند.
"یو-.. یونگی.."
یونگی به تخت نزدیک شد و خیره به اشک هایی که مدام از چشم های تهیونگ تا گردنش پائین میریختن، ابروهاش به هم نزدیک شد و دست چپ تهیونگ رو بین دست هاش گرفت تا بهش اطمینان بده.
"تو که ما رو نصفه جون کردی پسر! میدونی جونگکوک تو این مدت چی کشید؟"
تهیونگ با شنیدن اسم جونگکوک، بقیه جمله یونگی رو نشنید.
"کوک... جونگکوک..."
"دلت براش تنگ شده؟"
تهیونگ که از طفره رفتن های اون ها کلافه شده بود، ماسک رو از سرش خارج کرد و به سمت پنجره پرتاب کرد و تن صداش بالاتر رفت.
YOU ARE READING
REVENGER | KV
Romance┌ Revenger ┘ | انتقام جو | • کاپل | کوکوی • وضعیت | فیکشن ~ متوقف شده • ژانر | دارک فیک، رمنس، اسمات، انگست، هارش • روز آپ | نامعلوم • بخشی از فیکشن : کلمات نمیتونن توصیف کنن بلاهایی رو که اون مرد سر خودش آورد تا فراموش ک...