این پارت فول اسماته و قراره خیلی هارش باشه پس اگر دوست ندارید یا ممکنه اذیت بشید، لطفا اسکیپش کنید! و خلاصه ش رو تو پیوی ازم بگیرید.
***
Place: St. Petersburg, Russia
Date: September, 01, 2020
Time: 22:55پشت انگشت هاش رو روی در چوبی بزرگ اتاقش کوبید. دقیقه ای بعد در توسط مایک باز شد.
مایک با تعجب به لباس های توی تن تهیونگ نگاه کرد.
"شما... (به لباساش اشاره کرد) مطمئنین دیگه؟"
"نگران نباش حواسم هست"
و دو مرد، با وجود استرس بی نهایتی که کاملا پنهانش کرده بودن، به سمت بخشی از اون عمارت که فقط جانگ کوک، آدرین و مایک از وجودش خبر داشتن راه افتادن.
.
.
.
.
"بدون شک نیاز نیست من حرفی بزنم. مطمئنا خودتون بهتر از هر کسی میدونید باید چیکار کنید"
تهیونگ با چشم هایی که یکم شک توشون هویدا بود، به نشونه ی تایید سر تکون داد.
"فقط... مراقب خودتون باشید آقای کیم"
بدون شنیدن حرفی از زبون تهیونگ، از اون راهروی طویل خارج شد و در رو پشت سرش قفل کرد.
تهیونگ، نفس لرزونشو فوت کرد و خودش رو به سالن اصلی رسوند.
به محض پا گذاشتن توی اون سالن، حجم بزرگی از حس های مختلف بهش هجوم آوردن.
قلبش تند تر میزد، لب ها و پلک هاش قدرت بسته شدن نداشتن، کف دست هاش عرق کرده بود، و سرش... خب نمیشه اون حجم از انرژی که با دیدن اون سالن بهش وارد شد رو توصیف کرد.
سالنی که تمام اجزاش به رنگ خون آغشته بودن؛ انگار که قرمز! همه جا رو تحت سلطه ی خودش داشت.
سقف، دیوارها، فرش ها، سنگ ها، مبل ها، پرده ها، تابلو ها، تخت و حتی اون لوستر عجیب که با شمع های معطر و بزرگش نور کمی که اون اتاق رو از تاریکی خارج میکرد رو فراهم میکرد.
YOU ARE READING
REVENGER | KV
Romance┌ Revenger ┘ | انتقام جو | • کاپل | کوکوی • وضعیت | فیکشن ~ متوقف شده • ژانر | دارک فیک، رمنس، اسمات، انگست، هارش • روز آپ | نامعلوم • بخشی از فیکشن : کلمات نمیتونن توصیف کنن بلاهایی رو که اون مرد سر خودش آورد تا فراموش ک...