2~My blue hair

1.1K 233 95
                                    


همونجور که تنها نشسته بود و منتظر پسر مو بلوند بودش، یکدفعه دستی محکم روی شونه‌ش نشست.

"جونگین چرا زنگ نزدی بهم؟....میخواستی تنها غذا بخوری...؟"

اون زیاد درگیر پیشنهاد یهویی و خجالت آورش شده بود طوری که به کل یادش رفته بود سونگمین هم اونجا درس میخوند.
با خودش فکر کرد نکنه پسر مو بلوند برای اینکه یک نفر دیگه هم سر ناهار بود، ازش ناراحت بشه و یا سونگمین به خاطر اینکه منتظر کس دیگه ای بودش بهش بربخوره!

جونگین همیشه به خودش سخت میگرفت و همین میتونست خیلی راحت به روحیه‌ش لطمه وارد کنه. داشت با افکار الکیش خودش رو آزار میداد که متوجه مکالمه ناآشنای جلو روش شد.

"عاح سونگمین!... چه خبر از امتحانای قبلی؟؟ جفتمون ندیده بودیمت!...اوه تو دوست جونگینی؟ وای چه عالی...یعنی میگید من قراره با سه تا دوست عالی ناهار بخورم؟؟؟..."

نه تنها فلیکس، بلکه یه پسر مو مشکی هم کنارش وایستاده بود. جونگین کمی گیج شده بود و نمیتونست موقعیت جلوش رو درک کنه اما تا جمله فلیکس رو فهمید دستش رو روی میز زد و بلند گفت.

"یعنی شما باهم دوستین؟...الان ناراحت نیستید که دو نفره ناهار نمیخوریم.... ؟"

"چرا کسی باید ناراحت باشید مکنه کوچولو؟؟...راستی جونگین...این دوست صمیمیه من و دوست سونگمین، جیسونگه...البته ما همه بهش میگیم هان"

به دستی که جلوش دراز شد نگاه کرد. صورت اون پسر خیلی معصوم تر از چیزی بود که جونگین توقع داشت. لپ های پرش اون رو مثل سنجاب کرده بود و با لبخندش حس نزدیکی به آدم میداد.
پسر کوچیکتر با فکر کردن به همین جمله لبخندی زد و با استرس گفت.

"سلام هان خوشبختم....من ورودی جدیدم"

"فلیکس بهم گفته بود یه ورودی جدید داریم که مکنه هممونه...فکر نمیکردم انقدر کیوت باشی... "

بهش نمیخورد تظاهر به چیزی کنه و به نظر خیلی راحت و صمیمی میومد، و همین موضوع از نگرانی جونگین کم کرد. دستش رو لای موهای آبی پسر کرد و کمی بهم‌ش ریخت.

"نظرتون چیه سریع ناهار و بخوریم..؟ من که خیلی گشنمه"


***

Jeongin P.O.V

حدود دو ماه از وقتی که ما چهارتا اکیپ دانشگاه شده بودیم میگذشت و همه چیز برای من داشت خوب پیش میرفت.
من بعد از ظهرها همراه سونگمین هیونگ تو کافه کار میکردم و شب ها به عنوان متصدی بار مشغول به کار بودم.
اینکه بالاخره توی یه شهر جدید تونسته بودم مستقل بشم رو خیلی دوست داشتم، اما با این حال بعضی چیزهای آزاردهنده هم وجود داشتن.

Hidden Sapphire | HyuninWhere stories live. Discover now