11~He is a liar

876 188 241
                                    


اون داشت به زندگی عادیش میرسید و همونجوری که به هان قول داده بود ، نمیتونست هیونجین رو ببینه.تصمیمی که خودش بابتش راضی بود اما میدونست که اون پسر واقعا از ذهنش خارج نشده بود.

این موضوع برای همه روشن بود.هروقت اسم هیونجین میومد، اون هول میکرد ، عصبی میشد ، ناراحت میشد و یا بحث رو عوض میکرد. اون واقعا بیشتر از هر زمان دیگه ای درگیر چیزی بود که ازش میترسید.

توی کلبه احساسات خودش گیر افتاده بود و نمیتونست کسی رو بهش راه بده. کسی اون کلبه رو درک نمیکرد و کسی نمیتونست اون پسر رو از اونجا در بیاره.همون کلبه ای که از پایه درحال فروپاشی بود.



Jeongin P.O.V

وارد اونجا شدم و دیدم که توی اون نمایشگاه، پر از ماشین های بی نظیری بودش که فقط توی فیلم ها دیده بودم. اونجا خیلی زیبا بود.
مشغول نگاه کردن به اطرافم بودم که با صدای خشکی از پشت سرم، از دنیای خودم در اومدم. کمی رو به جلو خم شد و با احترام ازم پرسید.

"روزتون به خیر...میتونم بپرسم دنبال چه جور ماشینی میگردید آقای محترم...؟"

"هیونجین......"

"ببخشید؟؟!"

کنترل افکار و احساساتم ناممکن بود.منه لعنتی داشتم اونجا چه غلطی میکردم....خودم رو یکم جمع کردم و با شک گفتم

"راستش آدرس کالکشن پسر آقای هوانگ رو میخواستم"

لبخند بزرگ و الکی ای که روی صورتم بود رو بیشتر کش دادم و توی سکوت طولانی مدت بهش خیره بودم.
بعد از شنیدن جمله من حالت چهره‌ش کاملا کفری و ناامید شد. رفت و یه کارت آورد و داد بهم. قبل اینکه کارت رو ازش بگیرم به کنایه گفت

"کارتشون...امیدوارم کارت بانکیتون تحمل اون کالکشن رو داشته باشه..."

حرفش برام چه اهمیتی داشت وقتی کسی که اول از همه منو تخریب میکرد خودم بود.
بعد از مدتی داشتم بالاخره حس میکردم کاری رو انجام میدادم که دوستش داشتم.با خنده بزرگی از مغازه دوییدم بیرون و نگاه کارت کردم.
نمیدونستم چرا ولی از اینکه قرار بود بعد از یه مدت طولانی ببینمش خیلی ذوق زده بودم.نباید از دستش میدادم.

سونگمین کلی بابت کارم سوال پیچم کرد. اما اون زرنگ تر از این حرف‌ها بود که دروغم رو باور کنه. ولی بازهم فقط چند تا جمله الکی تحویلش دادم که راهی کافه بشیم.

توی کافه، از هرفرصتی که میشد استفاده میکردم که به اونجا زنگ بزنم. بعد از چندین بار تلاش ، بالاخره یه خانم تلفن رو جواب داد.

"بفرمایید"

"سلام. من جونگـ... راستش میخواستم بدونم کی میتونم اونجا بیام"

"جواهری که سفارش دادید چی بوده و یا به چه اسمی ثبت شده؟"

"من.. مـ..من هنوز سفارشی ندادم...میخواستم تازه بیام تا....عام...نمیدونم...میخوام بیام که سفارش بدم"

Hidden Sapphire | HyuninWhere stories live. Discover now