سانا که رفت نشستم طرز تهیه های نوشیدنی ها رو حفظ کردم ، چون چند بار قبل هم نوشیدنی درست کرده بودم ، مهارت داشتم .
یکم با دستگاه ها ور رفتم و کاربردشون رو یاد گرفتم و داشتم بازم طرز تهیه ها رو نگاه میکردم که کم کم داشت مشتری ها میومدن .
منم خودمو آماده کردم و یه نفر اومد نشست اونجا ،
× : یه شات آبی بده
" چشم "
× : بارمن جدید تویی ؟
" هم هم "
× : خوبه پس
" انگار خیلی میای اینجا ، ها ؟ "
× : اره از کجا فهمیدی
" وقتی پرسیدی بارمن جدید تویی "
× : میبینم که به جزئیات دقت میکنی
" هم هم "
× : من یوگیوم ، تو ؟
" جنی "
یوگیوم : خوشبختم
" منم "
بعد ۷ شات
" چی شده که این همه میخوری "
یوگیوم : هیچی ، عشق زندگیم رو از دست دادم ، اونم بخاطر اینکه نتونستم هوس خودم رو بگیرم
" ترکت کرد ؟ "
یوگیوم : اره ، یدونه دیگه بده
" بس نیس ؟ "
یوگیوم : نه
منم شات دیگه دادم ، بعد رفتم نوشیدنی های مشتری های دیگه رو آماده بکنم . داشتم کوکتیل یه دختر رو بهش میدادم که در کلاب باز شد و یه تعداد ادم اومدن تو ، مثل اون فیلم ها ، خیلی خفن وارد شدن ،
بین اونا ، یکیش توجهمو جلب کرد ، موهای نسبتا فر و درازی داشت ، جوری که چشماش رو به سختی میتونستم ببینم ، قدش بلند بود و از اون تیپ ها بود که اگه نزدیک بشی ، تیکه تیکت میکنم . با قدم های استوار ، رفتن به بزرگ ترین میز کلاب نشستن ، بعد ، رئیس سهون اومد و کنار اونا نشست ،
" هی ، یوگیوم ، اونا کین ؟ "
یوگیوم که به سقف زل زده بود ، به اونا نگاه کرد و گفت :
یوگیوم : اوه ، تهیونگ اینا کی اومدن
" اونا کین ؟ "
یوگیوم : بزرگترین مافیا های زیر زمینی و شرکت دار های بزرگ با خودم گفتم ، جنی ، این دیگه چه گندی هس افتادی ، باید هر طور که شده از اینجا استعفا بدم ، بابا میکشنم میمونم.
داشتم زیر چشمی بهشون نگاه میکردم ، فکر کنم ، اینجا کلاب مافیا ها هس ، بخاطر همین مشتری کم داره ، وایییی، موهام به تنم سیخ شده بود ، قبل از این که بدونم قراره چه اتفاقی برام بیوفته...
YOU ARE READING
BLACK SUIT || taennie ||
Fanfictionآروم از سر جام بلند شدم و به سمت در رفتم . آروم بازش کردم ، هیچکس نبود ، با قدم ها نوک انگشتی آروم آروم به سمت حیاط رفتم . بادیگارد ها اونطرف بودن و از فرصت استفاده کردم و دویدم ؛ ولی متوجه من شدن ، سرعتم رو بیشتر کردم ولی از بس ترسیدم که پام پیچ خو...