پارت10

5.7K 604 50
                                    

×هیونگ...ولش..‌. کننننن
جین به زورسعی میکردازدستای کوک وته آزادبشه تا بتونه به جیمین کوچولوی ترسیده توبغل یونگی برسه اگه بهش میرسید انقدر لپاشوگازمیگرفت تاکبودبشه
÷خیلی خوشگلههههههه میخوام قورتش بدم برین کنار گنده بکای خنگ
یونگی سرجیمین وروشونش گذاشت وبادست آزادش پستونکو تودهنش جاداد
#ولش کنین
_هیونگ ...
#چی گفتم؟
کوک هوفی کشیدو گوشه کت جین و ول کرد،جین دستی به لباساش کشید وفحش آبداری تقدیمشون کرد
÷مرسی بابت خوش آمدگویی نابتون لذت بردم
یونگی پوزخندی زدهرموقع جین به دیدنشون میومد همین بساط بود
#جناب ورلدوایدهندسام جنابعالی همینطوری سرتومیندازی میای تو بعدشم حمله میکنی به کیتنمون انتظار چه رفتاری داشتی؟نکنه فک کردی برات فرش قرمزپهن میکنم؟
جین بی توجه به حرفای یونگی روی صندلی کنارش نشست وبا انگشتای کشیده به جیمین اشاره کرد
÷ازکجا آوردینش
_ازتخم مرغ شانسی(خنده)
÷😐
×🙄
#😒
کوک وقتی قیافه پوکرهیونگاشو دید خندشو خورد تا بیشترازاین ضایع نشه ،جین با تاسف سری برای کوک تکون داد وسمت یونگی برگشت
÷خب میگفتی
منتظر به یونگی نگاه کرد تاجواب سوالشو بشنوه
#هوفف پسرپارکه
÷آهاپسرپارکه...
باخودش زمزمه کردوطولی نکشیدکه صدای جیغ جیغاش توعمارت پیچید
چیییییییی؟توپسرپارکو ورداشتی آوردی توخونت ؟
#دقیقا
جین ازروی صندلیش بلندشددستی به عینکش کشید
مثل همیشه اون سه تا باکله شقی مشکل درست کرده بودن
÷که به چه دلیل فاکی پسرشو دزدیدین
کوک باحرف جین سرش به سقف یخچال خورد
_کی گفت دزدیدیمش؟
ابرویی بالا انداخت و به جزیره تکیه داد
÷چون کل سئول دارن راجبش حرف میزنن، حتی برادرش ازآلمان یه نیروی ویژه به سئول فرستاد تا پیداش کنن
×ولی ماندزدیدیمش خودش بهمون پناه آورد خیلی ظریف وشکنندست
÷ولی به هرحال این یعنی دزدی
+ددیا دژدنیستن
باصدای ملیح وخواب آلودی سمت پیشی کوچولو توبغل یونگی برگشتن ازچشمای قرمزش معلوم بودمیخواست بزنه زیرگریه طاقت اینو نداشت کسی به ددیاش تهمت بزنه
کوک وته جلورفتن وشروع کردن به قلقلک دادن جیمین ،یونگی با بوسه های ریزرو لپای پسرک باعث خنده های شیرینش میشد
_ددیارودوست داری آره ...وروجک شیطون
+ددی قلقلکم نده....جیغغغغ ددی یونگی نجاتم بده
×نوچ نمیشه میدونی چرا؟چون میخواستی گریه کنی
جیمین با چشمای مظلوم نگاهشون کردتاشایددست ازقلقلک دادنش بردارن اما مثل اینکه اون دوتا دست بردارنبودن،سرشو عقب برد ازپایین به چشمای گربه ای یونگی نگاه کردتا کاری براش بکنه، خب نقطه ضعف یونگی همین چشمای عسلی مظلوم بودن، چشمایی که حاضربود بخاطرشون کلی آدم بکشه تا لرزون نبینتش
جیمین و توبغلش فشردوباچشماش به اون دوتا فهموند ولش کنن ،کی میتونست تسلیم اون چشمانشه؟
جین بادهن بازفقط میتونست نگاهشون کنه اون سه نفر اصلا شبیه برادران خونخوارکیم نبودن خیلی مهربون وکیوت شده بودن
باگیجی دستی به گردنش کشید
÷پس شمایه بیبی بوی گرفتین درسته
+چیمی بیبی ددیاست به هیشکی نمیدنش

Like the moonWhere stories live. Discover now