پارت14

1.3K 141 3
                                    


~~~~~~~~~~~~

از چرخ و فلک پیاده شدیم و سمت دکه تنقلاتی رفتیم، از خوشحالی داشتم بال درمیاوردم.
*بستنی چه طعمی دوست داری؟*
"شکلاتی."
*پس شکلاتی میگیرم، تو اینجا بمون من زود میام.*
سری تکون دادم و روی نیمکت نشستم.
خیلی خوشحالم، الان جایی اومدم که خیلی سال پیش مادرم منو میاورد، دلتنگی اون روزارو هوسوک برام رفع کرد.
نگاهی به بچه های پر ذوقی که مخ مامان و باباشونو میخوردن انداختم، خیلی کیوت بودن.
وقتی توی یه همچین فضای شادی میام تغییرات زیادی حس میکنم، اینجا یه دنیای رنگارنگه ولی کلیسایی که من توشم همه چیش سیاهه.
اما..از وقتی هوسوک توی اون کلیسا پیشمه دیگه هیچ تاریکی و سیاهی ای باعث نمیشه حس بدی داشته باشم، حرفایی که پدر پارک دیشب بهم زد واقعا روم تاثیر داشت، پس میخوام از کنار هوسوک بودن لذت ببرم.
یهو هوسوک اومد جلو و بستنی و پشمک صورتی ای که توی یه دستش گرفته بود رو بهم داد.
*بیا عشقم.*
لبخندی زدم و بستی قیفی شکلاتی و پشمک ابری مانند رو ازش گرفتم.
"هیییعع..هردوش مال منه؟"
*اوهوم*
کنارم نشست و مشغول خورد بستنی وانیلی خودش شد و منم با خوردن بستنیم خومو مشغول کردم.
*دلت میخواد کدومو بریم؟ سالن پاتیناژ یا اتاقک عکس؟*
"هردو."
تک خنده ای کرد و لب زد.
*باشه عشقم، هردوتارو میریم.*
بعد تموم شدن بستنیمون رفتیم اسکی پاتیناژ و چندبار نزدیک بود فلج شیم.
با گونه دردی ناشی از خنده اومدیم بیرون و سمت اتاقک عکس رفتیم.
داخل شدیم و پرده رو کشیدیم که هوسوک سکه ای از تو جیبش دراورد و توی دستگاه انداخت.
از هزاران ژست مسخره و باحالمون عکس گرفتیم و با پاستیل و شکلاتایی که هوسوک گرفته بود برام، ژستای عجیب و بامزه میساختیم.
به ده تا عکس راضی نبودیم برای همین هوسوک دوتا سکه دیگه توی دستگاه انداخت و بیستا عکس جدید گرفتیم، البته که ده تاش درحال بوسیدن هم گرفته شد ولی خیلی حال داد.
تفریح امروزمونو با دیدن نمایش اتیش بازی تموم کردیم و سمت کلیسا برگشتیم.
همونطور که دیگه به حیاط کلیسا رسیده بودیم، دستمو از تو دستش بیرون کشیدم تا کسی مارو نبینه.
رفتیم داخل و پدر پارک رو دیدیم که داره میره بیرون.
₩هی، بچه ها من دارم میرم بیرون شب دیر میام، همین الانشم دیر کردم ساعت نهه.₩
*باشه، برو.*
₩خدافظ.₩
"خدافظ."
گفت و مثل سرعت برق از کنارمون رد شد و رفت بیرون.
*اوه..چه عجله ایم داشت.*
"اوهوم."

[هوسوک]
شونه ای بالا انداختم و رفتیم تو اتاق، بعد گرفتن یه دوش کوتاه با همدیگه، لباسای گرممونو پوشیدیم و رفتیم تو تخت.
رو به هم خوابیده بودیم و به چشمای هم نگاه میکردیم که یونگی لب به حرف باز کرد.
"بابت امروز ممنونم، خیلی بهم خوش گذشت و...دوست دارم."
لبخندی زدم و دستمو رو گونش گذاشتم و با شستم نوازشش کردم.
*خوشحالم که بهت خوش گذشت منم دوست دارم.*
"مرسی که اومدی توی زندگیم."
سرمو نزدیکتر بردم و جوابشو با بوسه ارومی روی لباش دادم که با همکاریش، بوسمون زیبا تر شد.
اروم ازش جدا شدم و به چشماش نگاه کردم، چشماش برق میزد، یه برق قشنگ.
بوسه اروم دیگه ای رو لباش گذاشتم و دوباره جدا شدم، لبامو در نیم سانتی لباش نگه داشته بودم که یونگی بوسه ای رو شروع کرد، اما نه یه بوسه عادی...یه بوسه پر از شهوت و نیاز..
یعنی میشه امشب دوباره مال خودم کنمش؟ اون میخواد؟
دستاشو دور گردنم حلقه کرد و بوسرو عمیق تر و خیس تر کرد و منم دستامو روی پهلوهاش کشیدم و با بوسش مثل خودش همکاری کردم.
اونقدر خیس و داغ میبوسیدمش که ناخداگاه روش خیمه زدم و با تسلط بیشتری بوسرو ادامه دادم.
اروم ازم جدا شد و نفس نفس زد.
"میخوامت...."
با حرفش خیلی تعجب کردم ولی خیلی طول نکشید که لباسامونو دراوردم و دونه به دونه به قبلیایی که رو زمین پرت کرده بودم اضافشون کردم.
جوری اون پسر ملوس و شیرین رو مال خودم میکردم که حس میکنم اون دیگه نیمی از وجودمه، دلم میخواد اونقدر عاشقش باشم...دلم میخواد اونقدر بهش عشق بورزم که عشق ما بشه زیبا ترین رابطه..این یه گناهه...عشق گناهبار ما...
~~~
*فاک...چطوری میتونی انقدر خوب باشی...*
با اخرین ضربه های نامنظمم با ناله توی کاندوم خالی شدم که به محض بیرون کشیدن ازش رو تخت ولو شد و منم خسته و بیجون روش افتادم.
*عاااح...دوسش داشتی؟*
اروم دم گوشش زمزمه کردم و گونشو مکیدم.
"خیلی...خیلی زیاد."
*بخوابیم؟*
"اوهوم."
بعد دراوردن کاندوم و انداختنش تو سطل زباله گوشه تخت، سرشو بوسیدم و توی بغلم گرفتمش.
"عشقم.."
*جانم؟*
"هفته دیگه کریسمسه ولی...پدر مین دقیقا همونروز برمیگرده."
*نگران نباش، من اکیش میکنم، کل روز کریسمسو برای خودمون به یاد موندنی میکنم.*
"هر لحظه که کنارتم برام به یاد موندنیه."
*کیوت خودمی.*
به خودم فشوردمش و به کیوتیش لبخندی زدم.
"دلم میخواد همیشه پیشت باشم..چطوری اینکارو باهام کردی؟"
*اشتباه نکن، تو اینکارو باهام کردی!*

عشق گناهبار ماWhere stories live. Discover now