برگشتم با افتر استوری آی پرپل یو🥺💜
سه کا شدن فیکمون مبارک 🙃🥺🤧🎉
نمیدونین چقدر دوستتون دارمممم....
واقعا ممنونم از حمایتتون...
قراره دو پارت افتر استوری آپ شه که این ورژن یونکوک ماهمه 🥺❤️
پارت بعد افتر استوری ورژن هانته داریم....
ووت و کامنت یادتون نره.
امیدوارم دوستش داشته باشین🍓__________________________________________
____فلش بک____
سه سال قبل:
_هانا من بهت زنگ میزنم...
_باشه عزیزم، مواظب خودت باش
قبل از اینکه قطع کنه صدای فندقشو شنید :
_آپاااااا... اونا مال منه!
خندیدو پشت بندش صدای تهیونگو شنید:
_قیافتو اون شکلی نکن! برات میخرم... خوبه حالا صبح تا شب داره شکلات می....
صدای بوق تلفن که بلند شد خندیدو گوشیشو کنار گذاشت، نگاهشو به دخترا دادو رو به سولگی گفت:
_دستتو صاف کن. اینجاشو داری اشتباه میری
سولگی سریع اطاعت کرد، وقتی آخرین حرکت دنسشونو تمرین کردن هر کدوم خودشونو گوشه ای انداختن، یونا توی شکمش دردو سوزش عجیبی حس میکرد، که البته چیز عجیبی هم نبود، حالا که توی آستانه ی معروف ترین گرل بند شدن بودن آهنگا و دنسا سخت و سخت تر شده بودنو تمرینای زیادشون گاهی واقعا بهشون فشار میاورد، یورا گفت:
_اونی... پی دی نیم کارت داشتا!
سولگی پرسید:
_کیو؟
یورا نفس عمیقی کشیدو در حالی که مچ پاشو ماساژ میداد گفت:
_اونی یونا
یونا اول تعجب کردو بعد گفت:
_چرا الان میگی؟
_یادم نبود... الان یهو یادم اومد!
هر چهار دختر باقی مونده به مکنه ی کیوتشون که گاهی واقعا شیرین میزد نگاه کردن، یورا لبخند دندون نمایی زدو خودشو مظلوم کردو همین کافی بود تا مثل همیشه جیا به سمتش بره و محکم توی بغلش بچلونتش، یونا از جا بلند شدو بعد پوشیدن کت لش مشکیش که مشخصا مال جونگ کوک بود از اعضا خداحافظی کردو به سمت اتاق پی دی نیم حرکت کرد، بین راه صدای اس ام اس گوشیش توجهشو جلب کرد، درش آوردو دید:لبخند زدو نوشت:
ŞİMDİ OKUDUĞUN
💜I PURPLE YOU💜
Hayran Kurgu__completed__ قسمتی از فیک: هانا توی سکوت هق هق کردو گفت: _من... من خیلی خسته ام تهیونگ... از دست هوادارای تعصبیت خسته ام ، از دست ساسنگ فنا، از دست هیترا... از دیدن ادیتا و کامنتاشون خسته شدم... حتی تو هم منو به خاطر اون ادیتا پس میزدی... یادت میا...