🍑❄پارت دوم:شکایت از کارخونه دستمال کاغذی سازی!

779 157 75
                                    

با حس هوای سرد که مستقیما با بدنش برخورد میکرد اخم کردو و چشماش رو باز کرد.
سه ثانیه بود که چشمام رو باز کرده بود که تمام اتفاقات دیروز از اول صبح تا آخرشب رو یادش اومد.

🍭💕🦄🌸🍯🍡
(فلش بک:روز قبل)

پالتوش رو پوشید و بعد از برداشتن کیسه پلاستیکی بزرگ از کتابخونه خارج شد و راه سوپرمارکت رو در پیش گرفت.
تو راه داشت به دلیل اومدنش به این روستا فک میکرد.
چانیول تو زمستون ها همیشه بدنش ضعیف میشد و آماده یه تلنگر بود تا سریع سرما بخوره واسه همین از زمستون متنفر بود

برای همین تمام زمستون رو از دانشگاه مرخصی میگرفت و میومد به این روستا خلوت و کوچیک تا نهایت لذت رو ببره
البته که مرخصی گرفتن اونم برای 3 ماه سخت بود اما اگه پدر دوست صمیمیت رئیس دانشگاه باشه همه چی راحت تر میشه!به هرحال چه اجازه میدادن یا نه اون به این روستا میومد

به سوپرمارکت رسید و بعد از وارد شدنش صدای همیشه شاد تائو تو گوشش پیچید

×سلام چانیول چطوری؟!

لبخندی به تائو زد و همونطور که داشت به سمت قفسه ها میرفت جوابش رو داد

+خوبم البته تا زمانی که تو کلبه ام باشم و هیچ سرمایی نباشه

بعد از حرفش چرخی به چشماش داد و خامه و شیر رو که از یخچال برداشته بود گذاشت تو کیسه اش.
تائو از پشت پیشخون بیرون اومد و به کمک چانیول برای پیدا کردن وسایل مورد نیازش رفت.

×هی پسر سخت نگیر سرما همچینم بد نیس

چانیول همونطور که به سمت قفسه های ادویه‌جات خم شده بود و با لبای جمع شده و چشمای ریز شده دنبال چیزی میگشت و جواب تائو رو با بدخلقی داد

+معلومه که برای تو که آلفایی بد نیست...اَه این بکینگ پودر کجاست؟

تائو سرش رو به چپ و راست تکون داد و بعد از نوچ نوچ کردنی سمت چانیول خم شد و درست مقابل چشم چانیول بکینگ پودر رو برداشت

×امگایی که از سرما متنفری،بکینگ پودر درست جلوی چشمت بود.

چانیول چشم غره وحشتناکی به تائو رفت و با حرص ظرفی که بکینگ پودر توش بود رو از دست تائو کشید و به سمت پیشتون حرکت کرد و با بقیه وسایل ها گذاشتش رو میز.

+نمیدونم امروز چه مرگمه حواسم اصلا با خودم نیس

تائو رفت سرجای همیشگیش وایساد و تک تک وسایل هارو از کیسه خارج کرد تا قیمتشون رو چک کنه.
آخرین پاکت پورد کاکائو رو گذاشت تو کیسه و نیم نگاهی به چانیولی که لب پایینیش رو داده بود بیرون و کلافه به نظر میرسید انداخت

×شاید به خاطره هیتته که اینجوری کلافه ای

چانیول پول رو گذاشت رو میز و بعد از برداشتن کیسه به سمت در حرکت کرد

𝐩𝐞𝐚𝐜𝐡 𝐰𝐢𝐧𝐭𝐞𝐫🌸Where stories live. Discover now