+کیونگ گلا خراب شده!
_چی؟!از جاش پرید،کتابو محکم بهم کوبید و عینکشو روی مبل پرت کرد
جلوتر از بکهیون سمت پشت خونه دویید
در شیشهای گلخونه کوچیک و باصفاشون رو باز کرد و با نفس نفس خودشو داخلش پرت کردبا دیدن صحنه روبه روش "هین" بلندی کشید و اشک داخل چشماش حلقه زد
بکهیون تازه رسیده پشت کیوتیش وایساد و دستاشو دور کمرش حلقه کرد+پنجمین سالگرد آشناییمون مبارک!
_بکهیون...چطوری...من یادم نبود!
با بغض به خاطره فراموش کردن همچین روز مهمی خودشو سرزنش کرد و قدم های آرومشو به جلو برداشت
کنار زیرانداز سفید نشست
بکهیون کنار همسرش نشست و محکم بغلش کرد+این که امروز و یادت رفته بود مهم نیست اینکه تا چندثانیه دیگه قراره تو بغلم بترکی مهمه!
با دندونای چفت شده به خاطره بامزه شدن لحنش گفت و با تمام زوری که داشت کیونگ و تو بغلش فشار داد
صدای خنده دلنشینش بلند شد و با گرفتن دستاش سعی کرد از فشار زیاد دورش فرار کنه_آی بکهیون اذیت نکن!
لپ نرم امگاش و بوسید و حلقه دستاشو شل کرد،کیونگ از فرصت استفاده کرد و مثله ماهی از بین دستای بک فرار کرد
کفشاش و از پاهاش در آورد و روی زیرانداز سفید نشستزیراندازی که با سلیقه زیاد چیده شده بود،جام های بلند و شیشه روی سینه چوبی شکل قرار داشتن،کیک سفید با توت فرنگی کنار جام ها بودن و شیشه شراب قرمز کنار کیک بود و سینی ای از میوه های رنگی دیده میشدن
_کی وقت کردی اینجارو آماده کنی؟خیلی قشنگن!
بکهیون شونه هاش رو بالا انداخت و کنار کیونگسو نشست،کیک و جلوش کشید،انگشت اشاره اشو روی کیک مالید و خامه نسبتا زیادی برداشت
چونه کیوتسوش گرفت و بهش لبخند زد+وقتی که سرت تو کتابا بود و یادت رفته بود یه آلفایی داری که منتظرته!
با تموم شدن جمله اش خامه روی انگشتش و چندبار روی هردوطرف گونه کیونگ زد،چونه ی امگای متعجبش ول کرد و بوسه سطحی روی لبش کاشت
_خامه رو چرا مالیدی روی لپم؟
دستاشو برد بالا تا خامه رو پاک کنه ولی بکهیون فهمید و سریع دستشو گرفت،خامه ها مثله کک و مک های ریز و درشت و روی گونه های توپر و شیرینش نشسته بودن و اونو شبیهه فرشته ها کرد بود
+شبیهه ماهی شدی که ستاره ها به خاطره زیباییت دورت جمع شدن!
با شیفتگی گفت و لبخند زد،گونه های ستاره ای کیونگسو زودی قرمز شد و هارمونی فوق العاده زیبایی با سفیدی خامه ایجاد کرد
دستشو با فاصله از خامه روی صورتش گرفت و خنده تو دل برویی کرد
YOU ARE READING
𝐩𝐞𝐚𝐜𝐡 𝐰𝐢𝐧𝐭𝐞𝐫🌸
Fanfictionاسم:زمستون هلویی کاپل اصلی:کریسیول کاپل فرعی:تائوxآیو،بکسو،جیوون،سکای ژانر:رمنس،امگاورس،فلاف،اسمات،امپرگ روز آپ:full نویسنده:fairy خلاصه: چانیول امگای کیوت و مهربونیه که یه کتابخونه تو روستا داره که فقط زمستونا بازش میکنه ...