کارتون بزرگ پیتزای خالی شده رو تو دستش گرفت،چندتا سیلی آروم به صورتش زد تا لبخندش از بین بره
با صدای بلند در اتاق و باز کرد،اخم غلیظی کرد و با دوییدن از پله های زیاد پایین رفتبدون توجه به کریس که تو آشپزخونه درحال آب خوردن بود،کارتون بزرگ و داخل ظرفشویی پرت کرد
جلوی کریس که یخچال و اشغال کرده بود وایساد و سعی کرد بدون نگاه کردن به چشماش به طرف دیگه هولش بدهاما کریس تکونی نخورد برای همین پاشو با حرص کوبید زمین و بهش توپید
+بیا اینور میخوام آب بخورم!
کریس لیوان و روی کانتر کنار یخچال گذاشت،لبشو گاز گرفت و سعی کرد لبخندشو به خاطره کیوتی امگاش جمع کنه
نگاهش تک تک اجزای صورت چانیول و آنالیز کرد دستشو بالا آوردچانیول با بالا اومدن دست کریس ناخودآگاه چشماشو بست
اما بعد از لمس شدن نوک دماغش توسط انگشتش آروم لای چشماشو باز کرد و سوالی بهش خیره شد_سس مالیده شده بود
سرفه الکی و آرومی کرد شونه های جمع شده اشو باز کرد و نگاه متعجبشو دوباره به عصبانی تغییر داد
+گفتم بیا اینور میخوام آب بخو...
حرفش تو گلوش خفه شد،با چشم گردش چشمای بسته کریس و نگاه کرد،داشت با آرامش میبوسیدش
حرکت نرم و آروم لب کریس اونو وارد به بستن چشماش میکرد
با جلو اومدن کریس ناخواسته یه قدم عقب رفت ولی این باعث جدا شدن اتصال لباشون نشدکریس چند قدم آروم به جلو و چانیول چند قدم کوتاه به عقب برداشت،کمرش به میز غذاخوری بزرگ وسط آشپزخونه خورد ولی اهمیتی بهش نداد
کریس آروم هردوتا دستشو روی پهلو چانیول گذاشت و با بلند کردنش روی میز نشوندش و همین باعث جدا شدن لباشون شد
_ببخشید
چانیول گیج به چشمای نزدیک صورتش نگاه کرد
_بابت حرفایی که بهت گفتم ازت معذرت میخوام...حالا میشه قهر نکنی؟
آروم انگشتای دستشو روی پاهای خودش به حرکت درآورد
سرشو پایین انداخت و زبونشو بالای لبش کشید+اما...
_من ترسیدم چانیول!
چانیول متعجب سرشو بالا آورد و به چشماش زل زد
_اون لحظه تموم حرفای مامانت و رفتای خودت تو اول رابطمون از جلوی چشمم رد شد و منو ترسوندن که نکنه واقعا بخوای با من تموم کنی...من همچین چیزی و نمیخوام!
+خیلی احمقی که ازین فکرا میکنی
زیرلب با خودش حرف زد و سرشو پایین انداخت
کریس انگشتشو زیر چونه چانیول گذاشت و سرشو بالا آورد،سرشو جلو برد روی پیشونی گرمشو بوسه کوتاهی گذاشت و دوباره جای قلبیش برگشت
ESTÁS LEYENDO
𝐩𝐞𝐚𝐜𝐡 𝐰𝐢𝐧𝐭𝐞𝐫🌸
Fanficاسم:زمستون هلویی کاپل اصلی:کریسیول کاپل فرعی:تائوxآیو،بکسو،جیوون،سکای ژانر:رمنس،امگاورس،فلاف،اسمات،امپرگ روز آپ:full نویسنده:fairy خلاصه: چانیول امگای کیوت و مهربونیه که یه کتابخونه تو روستا داره که فقط زمستونا بازش میکنه ...