❄🍑پارت هجدهم:چانیول لوس که همش بهونه کریسش رو میگیره!

360 96 121
                                    

_میگم چانیول مطمئنی نمیخوای بری سئول؟اینجوری تنها میمونی آخه!

چانیول سرشو به دو طرف تکون داد و بازوی جونگین از همه جا بی خبر و گرفت و به طرف خودش کشید

+نه سئول برای چی من قبلنا تنها میموندم تازه...جونگین تا وقتی تو بیای اینجاست!

جونگین چشمای گرد شده اشو به دوستش دوخت و به خودش اشاره کرد

^من؟من قرار نی...آیی!

چشمای دردناکشو بر اثر لگد محکم چانیول به ساق پاش فشار داد لبشو گاز گرفت

^آره آره قراره بمونم اینجا

+دیدی؟نمیخواد نگران باشی برو به کارات برس

لبخندی زد و با برگردوندن شونه کریس سمت در خونه کشوندتش
چندبار سوار ماشین شده بود تا بره ولی دوباره به خاطره استرس برگشته بود

_ولی آخه...

+ولی نداره دیگه کریس...برو زود کاراتو تموم کن بیا باشه؟

مظلوم گفت و دستشو دور شکم کریس گره زد
داشت میرفت یه جایی دور از کره...یه بغل ساده اشکالی نداشت

کریس هم لبخندی زد و دستشو دور شونه هاش چانیول گره زد

_خیلی دلم واست تنگ میشه بیبی یولی!

لقب جدیدی که گرفته بود لبخند ناز و کوچولویی رو لبش نشوند و قلبشو پر از هیجان کرد

+منم همینطور!

جونگین دستشو روی پیشونیش کشید و لبخند کجی زد،سرش همچنان درد میکرد و درست نمیتونست روی پاهاش وایسه!

چانیول با نفس عمیق خودشو عقب کشید،دستشو سمت در گرفت

+برو دیگه منتظر چی ای پس؟

_باشه....پس خداحافظ!

درو باز کرد و با تردید بیرون رفت،برگشت و نگاهی به صورت خندون امگاش انداخت،تا چند روزی نمیتونست صورت قشنگ و چال لپ شیرینیشو از نزدیک ببینه!
لبخندی بهش زد و با حرکت آروم وارد ماشین جلوی در شد

به محض دور شدن ماشین کریس،وارد خونه شد و درو پشت سرش بست
نفسشو آه مانند بیرون فرستاد،سمت شومینه رفت و تا آخرین حدش گرماشو کم کرد

^بلخره رفت؟

+اومم رفت!

کوتاه جواب سوال جونگین رو داد،روی کاناپه کنارش نشست و یقه لباسشو تا حد امکان پایین کشید

+تو دیشب کجا بودی؟چرا وقتی برگشتی زخم و زیلی بودی؟بیچاره سهو...

ادامه حرفشو خورد و نگاه اخمالو به جونگین انداخت،حدس میزد که جونگین از اومدن سهون خبر نداره و یادش نمونده

+بیچاره منو سکته دادی انقدر که به گوشیت زنگ زدم جواب ندادی

سریع اصلاح کرد و دست به سینه منتظر جواب موند

𝐩𝐞𝐚𝐜𝐡 𝐰𝐢𝐧𝐭𝐞𝐫🌸Where stories live. Discover now