به زندگیم خوش اومدی

1.8K 301 47
                                    

€ عالیجناب نمیدونم ایشون چه نسبتی باهاتون دارن ولی خیلی مراقبش باشید ، روحشون یه جورایی شکسته ، باید کنار الفاشون باشن ، ایشون میتونن ارومشون کنن ، میتونن درمونشون کنن ، فکر کنم از الفاش جدا شده تنها یه حادثه نمیتونه اینقدر بهش اسیب بزنه احتمالا الفاش رو از دست داده !
~ اووو ، راستش (نفس عمیقی کشید و ادامه داد ) من دیشب باهاشون اشنا شدم ایشون توی بار کار میکنن ، البته به عنوان گارسون چون هیچ شباهتی به هرزه ها نداره ، روحش سفیده پاکه حس میکنم عجیبه اما ...
€با من راحت باشید عالیجناب
~احساس میکنم کوک رو کنارم دارم
€بله درسته خیلی شبیهشونه هم اتفاقات هم قیافه و..
~اما امکان نداره که کوک زنده بشه کل عمارت اون روز سوخت و جسدش پودر شده بود !
€عالیجناب ، راستش خوشحال میشم که شما مواظبش باشید امکان داشت به جای شما اون شب یه الفای دیگه ای بود و بهش تجاوز میکرد ! و اون موقع راحت میتونستیم شاهد مردنشون باشیم ! تا موقعی که خانوادشون رو پیدا کنم و... بهتره همینجا بمونن البته ملکه ...
~ خودمم همین تصمیم رو داشتم ..راستش بودنش حس خوبی بهم میده انگار کوک رو کنارم دارم ، ملکه هم بهش هیچ ربطی نداره لازم باشه تا موقعی که خانواده و الفاش رو پیدا کنم و..همسر دومم اعلامش میکنم ! اینطوری امنیت جانی بیشتری داره !
€بهترین کارو میکنید الفا شما بهترینید سرورم اما یه نکته ای هست !
~نکته ؟!
€نذارید بهتون وابسطه بشن ، اونموقع ممکنه عاشقتون بشن و...و شما ولشون کنید کاملا میشکنن ، یه چیزی مثل قرار داد داشته باشید خوبه مثلا به نظرم اینطوری بگم شما باهاشون رابطه داشته باشید و در عوضش امنیتش رو براش فراهم کنید !
~نمیدونم راستش من نمیتونم راحت بهش دست بزنم و..
€ اگه جناب کوک بودن میتونستید مگه نه ؟!
فکر کنید که ایشون جناب جئونن! خیلی شبیهشونن از هر نظر پس راحت میشه فکر کرد که ایشونن اگه کسی فامیلی ایشون رو ندونه فکر میکنه که ایشون جناب جئونن
~ اخه ..من...
€تهیونگ ..من از وقتی که تو نوزاد بودی پزشکت بودم تو ام به کسی نیاز داری ! خوب میدونم که ملکه رو دوست نداری خوب میدونم که حسی جز نفرت بهش نداری ! ولی با مردن جونگکوک تو نباید بمیری اون مرده و شاید زندگی جدیدی داره ! شاید تو رو فراموش کرده و.. ما نمیدونیم چه اتفاقی افتاده ولی مطمئنم خوشحال میشه که الفاش قوی باشه و شاد زندگی کنه ! به نظرم کوک فرد مناسبیه قلبش مثل جونگکوک پاک و سفیده و روحش همونقدر زیبا و شکننده
~باید ..باید فکر کنم
€ مطمئنم تصمیم درستی میگیری !
~دکتر ...میتونی در موردش برام تحقیق کنی اینکه اهل کجاست و چند سالشه و...
دکتر از روی صندلی پاشد و دستش رو روی شونه ی الفا گذاشت و با لبخندی گفت :حتما
__-___-___-___-___-___-___-___-___-___-
لباسای مخصوصش رو پوشید و تاجش رو گذاشت و از عمارت خارج شد
~ همونطور که قبلا گفتم هیچکس اما هیچکس نباید بفهمه که اون اینجاست حتی مورچه ها و پشه ها فقط کافیه بفهمم قبرت رو با دستای خودت میکنم پس حواست باشه ! غذای مقوی بهش بدید برا خودتون هم بگیرید تا کسی شک نکنه ! ویتامین و قرصاش رو بهش میدی عمارت رو قشنگ تمیز میکنید ! جوری کسی چیزی نفهمه ، براش لباسای سفید میگیرین ، وسایل بهداشتی هم براش بگیر و اجازه نده حتی یه الفا بهش نزدیک بشه مخصوصا اونایی که تو رات هستن !  وسایل اداری رو به اینجا منتقل میکنید !
"عالیجناب اخه ایشون یه هرزه ...
~فقط کافیه یه بار دیگه این حرفو بزنی تا محو و نابودت کنم ! اون یه هرزه نیست همسر پادشاهه پس باهاش درست رفتار کنین !
بعد گفتن این حرفا بدون توجه به اون شخص که چشماش گرد گرد شده بود رفت و از عمارت خارج شد .
نگاهی به اتاق امگا کرد و با پوزخندی گفت : به زندگیم خوش اومدی امگای من !
___-___-___-___-___-___-___-___-___-___-__-__
و دوباره هایییی ، اینم از این پارتمون امیدوارم دوسش داشته باشید ، ببخشید دیر اپ کردم واتپد سخت باز میکنه و گوشیم هم خاموش بود و خوابیده بودم . بازم معذرت میخوام که الان اپ میکنم ببخشید .
و خب ووتا
لطفا ووت و کامنت بدید وضیعت ووت بد نیست ولی خوبم نیست !
و اگه ووتا رو به 230 تا برسونید فردا چهار پارت اپ میکنم ! پشت سره هم و همشون 2000 کلمه !
خود دانید حالا !
ممنون از کسانی که حمایت میکنند و ووت میدن مرسی حرف دیگه ای ندارم دوستون دارم لاولی ها بازم خیلی  معذرت میخوام خیلی خسته بودم واقعا!
فعلا تا پارت بعد بای

Bağışla_vkook / ببخش _ ویکوک Место, где живут истории. Откройте их для себя