تو فقط برای منی امگا !

1.2K 181 23
                                    

این پارت داری اسمات میباشد .
خودم میگم کجاش اگه دوست نداشتین نخونینش .
__…__…__…__…__…__…__…__…__…__…__…__
جونگکوک : این لباسا خیلی چسبونن ! اه همه جام بیرونه یه جوری میشم .
(با مدل شماره ی 3 تصورش کنین پارت قبل گذاشته بودم)
_برای همین باید همچین لباسایی بپوشی ! تا الفا به خاطرت اون دیک خوابیدش بیدار بشه و بعد به فاک بری!
جونگکوک : نیاز به توضیحات زیاد نبود آجومااا!!
_رنگ موهات که عالیه قرمز آلبالویی یه رژ لب قرمز جیگری هم بزن با این لباسه میاد اما به نظرم باید سیاهه رو میپوشیدی قرمز و سیاه قشنگ میشه یه پالتو تقریبا بلند میپوشی تاکید میکنم تقریبا اونقدر بلند نه که خیچ جات معلوم نشه میخوایم پوست سفیدت به چشمش بخوره ! یه پالتوی سیاه بپوش زود باش ! الان اون رزی به جای تو داره براش ساک میزنه مطمئن باش !
جونگکوک : آجومااا !!
جونگکوک پرده رو کنار زد و از اون اتاقک پرو بیرون اومد و آجوما با پوزخندی بهش نگاه میکرد .
جونگکوک :آلفا بودم خودم به فاکت میدادم جئون !
صبر کن کجا !
امگایی که از اون مکان میرفت و گرفت و روی صندلی نشوند و رژلب قرمز رنگی بیرون اورد و به لبای پفکی و تو پر امگا زد
_یادت نره تو هم باید کیس مارک بذاری جای این رژ لب ها باید تو همه جای بدنش باشه ! همه جا !! تاکید میکنم ! این رژ لب ها ضد اب هستن قشنگ جاش مسمونه تا چند روز رو لبای تو هم میمونه!
امگا چشمی چرخوند و نفس عمیقی کشید و پالتوش رو پوشید و عطر تحریک کننده اش رو زد و عینک افتابی و یه کلاه فرانسوی
_یه ماشین اونجا منتظرته ! به جز اون سوار ماشین دیکه ای نشو ! همونجور که تمرین کردیم پیش میری!
جونگکوک نگاهش رو به پایین انداخت و همونطور که به کفپوش ها خیره شده بود گفت : آجوما ..من فکر نمیکنم که ...جواب بده اون عاشق من نیست و تازه اون یه بچه هم داره منم که ..فرامو...
_بدو گمشو جئون یا نه تهیونگ رو میارم اینجا از پورن زنده ی پادشاه و لونا فیلم میگیرم میذارم اینیستا فالوور جمع میکنم !
جونگکوک سمت ماشین رفت و تند سوار شد .
…___ … ___ …___ …___… ___… ___ …___…
به شیشه ی مشروبش نگاه میکرد یه دستش رو زیر چونش قرار داده بود و اخم کمرنگی کرده بود .
تهیونگ : رنگ قرمز ...شبیه رنگ لباشه اه ...کجایی ..امگا ! اه ...اون لبای لعنتیت اون صورتت بی نقصت و اون چشما که هر بار گرگ درونم مطیع گرگاش میشه ! امکان نداره مرده باشی! مشروبش رو سر کشید و از طعم تلخش لذت برد
تهیونگ : مثل مشروب میمونی! زیبا و مست کننده  با اینکه میدونی مست میشی ولی مینوشی تا لذت ببری و فراموشی بگیری بعضی وقتا فراموشی بهترین چیزیه که یه مشروب موقع مستی میده ! اما نداشتنش هم خوبه چرا ..ههه ..خب معلومه وقتی مست نیستی متوجه میشی که نداریش اون مایع اون لذت اون خوشی و اون بی خیالی و اون طعم رو ! اسمش رو چی بذارم امگا ...اسم این دلتنگی رو
شیشه مشروبش رو توی دستش تکون داد و یهش خیره شد و گفت: اسمش عشقه ؟! اخه مگه یه بار اتفاق نمیوفته ؟! من ..عاشقتم ؟! نیستم ؟! هستم ؟! اصلا عاشقی درد داره نمیخوامش بسه بسه این همه سال بسه این همه درد و رنج میخ.امت ولی نمیخوامت ...حس مالکیت دارم و ندارم ؟! من چم شده با من چیکار کردی جونگکوک ؟! یه ماه نبودی ؟! یا یه سال؟! یه ماه یه سال یه ماه یه سال ....
امم....تو دیوونم میکنی مستم میکنی مثل یه مشروب مثل الکلی که توی رگ هام جریان داره مثل مستی که منو از خودم بیخود میکن کی ...راستش رو بگو کی اینقدر وابسته شدم کی ...اه عاشقت شدم ؟! تو که یه ماه نبودی چرا الان میخوامت ..ام شاید چون عیتی شاید چون من راتم ؟! شاید چون گرگم بی قراره شاید نگران نیست هست ؟ :!
میشه دوباره مستم کنی و تو حالت مستی بذاریم ؟! اون لبا اه ...میخوامش اون لبا اون موها اون چشا اون پوست سفید و...اه شق درد ...کاشکی اینجا بودی ..بغلت میکردم ..امم رایحت اه میخوامش نمیخوامش؟! میشه مشروب امشبم باشی میشه دوباره سر روی بالشت تخت من بگذاری دوباره تو اون ..
با دستی که روی شونه اش قرا گرفت با چمای خمار به سمت اون صاحب اون دست چرخید که لحظه ای نفسش نمیومد .
تهیونگ : خیالات دست برنمیداره اه ...بیا امگا بیا ...میخوامت میخواممممممممم!!!
جونگکوک : من اینجام الفا ...اما نه برای تو اومدم وسایلم رو جمع کنم !
تهیونگ : خنده ای فیکی کرد که اخرش اخم غلیظی شد . حتی اگه رویا باشه تو پیش من میمونی ! تو برای منی برای من ! تو امگای منی امگای من!!!
شیشه ی جدیدی باز کرد تا بخورتش که امگا شیشه رو از دستش کشید و یه نفس بالا کشید .
جونگکوک : دوست پسرم منتظرمه ...بعد دکمه های پالتوش رو اروم باز کرد و گفت : باید یه نفر رو بخوابونم !پس فردا نگو که کجا رفتم و....من پیش عزیزمم ! راستی جذاب شدم باید براش خوشگل شم!
تهیونگ  دکمه های پالتو رو اروم باز کرد و گفت : خوب خودت رو اماده کردی صبر کن بریم اتاق !
داشت بلند میشد که امگا رو دید داره با یه نفر با لبخند میحرفه
جونگکوک : الو ...عشقم ..تا جند لحظه دیگه اونجام نگران مباش همه فکر میکنن مردم راحت ..میتو
گوشی توسط تهیونگ کشیده شد و زوی زمین انداخته شد و به هزار قسمت تقسیم شد .
تهیونگ : فکر کنم یادت رفته که به طور کلی رحی بدنی فکری ذهنی و.. برای منی تو برای منی ! تو فقط و فقط باید برای من باشی ! اگه دلت هرزگی میخواد من ...هستم دیکم برای سوراخ تنگ نبض دارت بی صبرانه منتظره !
دست امگا رو گرفت و همونطور که کلا نصف دکمه های لباسش باز بود و لباسش شل ول بود سمت اسانسور می فت که امگا ایستاد
جونگکوک : من هیچ جا نمیرم من برای تو نیستم تو دوسم نداری ! اگه دوسم داشتی منو حامله میکردی نه رزی رو چرا باید انتخابت کنم و باهات باشم با کسی که اون رو به من ترجیح داده !
تهیونگ با چشمای قرمز که تشون از گرگش میداد برگشت و به سمتش حرکت
تهیونگ : پس مشکل اینه مشکلی نیست تا چند ثانیه دیگه با رزی مساوی میشی امگا!!! و بعد امگا رو سمت اپن بار برد و روش خوابوندش
شروع اسمات !
امگا تقالا های الکی میکرد، الفا پالتوی امگا رو در اورد و بعد دستاش رو گرفت وسرش رو وارد گردنش کرد و با صدای بلندی شروع به مک زدن پوست گردن امگا کرد و بهد گاز های محکمی ازش گرفت و سمت لباش رفت یکی یکی شروع به مک زدن کرد زانوش زو به دیک امگاش فشار داد که جیغ امگا در اومد و توی دهن الفا خفه شد الفا زبونش رو وارد دهن امگا کرد و جای جای دهن اون رو لمس میکرد از لباش دل کند و لباس های امگا رو در اورد و به بدن امگای بی نقص زیرش نگاه کرد و بعد نگاهش رو به چشمای مست گرگ امگا داد
لباس های خودش رو هم در اورد و امگا رو بلند کرد و روی میز خمش کرد و از پشت به بوت امگا چنگ زد و دیکش رو چسبوند بهش و سمت گوش امگا خم شد و با صدایی بم گفت : تو فقط برای من روحت عقلت فکرت ذهنت جیمت تو برای منی فقط برای من توی این عشق اونقدر خود خواهم که اجازه نمیدم کسی تو رو بگیره ! و بهد لیسی به گردن امگا زد و دیکش رو یک ضرب وارد امگا کرد و ضربات تندش رو بدون اجازه دادن به امگا که عادت کنه شروع کرد ...با هر ضربه جیغ و ناله ی امگا بلند تر میشد و اپن رو چنگ میرد
جونگکوک : تهی....تهیونگ ...اهههه
تهیونگ : او نشد بیبی!
و اسپنک محکمی به ران امگا زد و گفت : نظرت با ددی چطوره ؟! هوممم؟!
جونگکوک :  اهه ته...اه ددییی ددیییییی اهههه
تهیونگ سرعت ضرباتش رو تند تر کرد و ناله های مردونه ای میکشید و از کمر و اطراف شونه ها و گردن امگا رو گاز میگرفت
....
جونگکوک : تند ترررر ...اههه همونجا ..اههههه ددیییی
تهیونگ ضرباتش رو روی نقطه حساس بیشتر کرد که بعد مدتی برای سومین دار داخل امگا کام شد دیکش رو تا موقعی که کامل خالی بشه نگه داشت و بعد امگای بی جون رو بلند کرد و به سمت اسانسور رفت و وارد شد .
به قیافه ی امگا نگاهی کرد و گفت : تو فقط برای منی ! تو مشروب و عشق منی امگا و لباشون رو بهم متصل کرد .
____________ ______________ _____________
دوباره هایییی واقعا این واتپد با من مشکل داره سه ساعته نشیتم باز کنه !

____________ ______________ _____________دوباره هایییی واقعا این واتپد با من مشکل داره سه ساعته نشیتم باز کنه !

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

ااینم از این پارت گفتم الان بذارم

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.


ااینم از این پارت گفتم الان بذارم ...اب مقدس همراهتون اوردین ؟!
پارت بعد چه پارتی شود ! توله در راه است !
حرف دیگه ای ندارم شبتون بخیر تا پارت بعدی بای بای ووت و کامنت یادتون نره

Bağışla_vkook / ببخش _ ویکوک Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ