جونگکوک : اون واقعی بود من دیدمش من لباش رو بوسیدم اون اینجا بود ،اون اینجا بود چرا باور نمیکنین !
جین دستش رو روی شونه ی لرزون امگای گریون گذاشت و گفت :
عزیزم کوکی جونم ، تو که با این مسئله کنار اومده بودی ! تهیونگ ، مرده ! اون اینجا هست ولی امکان نداره که ببینیمش ! شایدتوهم زدی هان ؟! به نظرم یکم استراحت کن ، ازرو و جونوی خیلی دلتنگت شدن باید هر چه زودتر خوب بشی و بیای پیششون عزیرم نفسم ببین دراز بکش قشنگ استراحت کن بخواب فکرت رو ازاد کن !
جیمین : جین هیونگ راست میگه یکم استراحت کن زود خوب شو تو لونای این سرزمینی باید قوی باشی جونگکوک : اون اینجا بود ...اینجا لباش ..همش توهم بود ! توهم!
بعد رفتن جین و جیمین روی تخت دراز کشیده بود که نفس های گرمی رو توی گردنش حس کرد و یهو توجاش نشست و به پشتش نگاه کرد
جونگکوک : تهیونگ؟! نه بازم نه اه خسته شدم از این توهمات فاک بهت کیم تهیونگ به خاطر تو همه میگن دیوونم ! این توهمات دیگه چه ...
تهیونگ : کسی که به فاک میره من نیستم بیبی تویی و خب همه درست میگن تو دیوونه ی منی و من توهم نیستم ! الانم بیا مثل بچه ی ادم تو بغلم بخواب نخوابی کارای بهتری برای انجام دادن هست ! جونگکوک با اخمی نگاهش کرد و دست به سینه شد
جونگکوک : من دیوونه ی تو نیستم !
تهیونگ همونطور که دکمه های پیراهنش رو باز میکرد گفت : هستی
جونگکوک : نیستم
تهیونگ : هستی تو دیوونه ی عشق ، جذابیتم ، استایلم ، تیپم ، عضله هام و پوزخندی زد و با چشمکی ادامه داد تو مجنون و دیووانه ی دیکمی بیبی !
جونگکوک که لپاش سرخ شده بود اخمش غلیظ تر شد خواست چیزی بگه که با دیدن بالاتنه ی لخت تهیونگ و عضله ها اب دهنش رو با صدا قورت داد که پوزخند تهیونگ غلیظ تر شد
تهیونگ از روی تخت پاشد و سمت دوربین رفت و با یه بشکن دوربین خاموش شد و بعد با پوزخند غلیظ تری در رو قفل کرد و سمت امگا اومد و یه ابروش رو بالا انداخت و با تکخندی گفت : انتظار نداشتی که بذارم رابطت رو با هوا ببینن !
و بعد خنده ای کرد و امگایی که چشماش نزدیک بود از کاسه در بیاد رو روی تخت خوابوند و روش خیمه زد و بعد سرش رو وارد گردن امگا کرد و نفس عمیقی از رایحه ی امگاش کشید و بعد گاز محکمی از گردن امگا گرفت که امگا ناله ای کرد
شروع اسمات
الفا دستش رو سمت لباس بیمارستانی امگا برد و دکمه هاش رو با یه دستش باز کرد و دستش رو به نیپل های امگا رسوند و محکم فشارشون داد که امگا چنگی به شونه ی الفا زد و قوصی به کمرش داد
الفا: قبلا اینقدر هورنی نبودی امگا شیطون شدی!
و بعد خم شد و گازی از نیپل سمت راست امگا گرفت و بعد شروع به مک زدن کرد که امگا رو هر لحظه اشفته تر میکرد الفا همونطور که نیپلش رو میمکید با نیپل سمت چپش بازی میکرد بعد نیپل سمت راست نوبت نیپل سمت چپش بود بعد اینکه هردو نیپل امگا رو زخم و کبود کرد با افتخار به اثار هنریش نگاه کرد و بعد سرش رو وارد گردن امگا کرد و از طرفی هم پایین تنش رو به پایین تنه ی امگا چسبوند کمی روش کشید که امگا ناله ای کرد همونطور که پایین تنش رو روی پایین تنه ی امگا میکشید ، کل گردن امگا رو مارک کرد و بوسه هایی روش گذاشت بعد سرش رو بالا اورد و لباش رو روی لبای امگا کوبید و مکی به لب بالاییش زد ، با یکی از دست هاش دستهای امگای اشفته اش و بی قرارش رو گرفت و با یکیش شلوار و با کسر امگا رو در میاورد
وقتی نفس کم اوردن لباشون رو با صدای پاپی از هم جدا کرد و به چشمای خمار امگا نگاه کرد و با لبخندی گفت : دوست دارم برای همیشه برای الهه ات باشی امگای من برای الفات و بعد سمت شونه ی لخت امگا رفت و دندوناش رو در اورد و توی پوست سفید و بی نقص امگا کرد که امگا جیغی کشید
الفا دستش رو به صورت امگا رسوند و نوازش کرد ، تا شاید کمی اروم شه
دندوناش رو خارج کرد و به امگاش نگاه کرد
تهیونگ : تو امگای من الهه ی منی برای همیشه حتی مرگ هم دیگه نمیتونه تو رو از من بگیره !
امگا لبخند بی جونی زد و گفت : من همیشه برای تو بودم چه الهه باشی چه ادم چه گرگینه چه خوناشام همیشه در همه حال برای تو ام !
الفا دستهای امگای نیمه هوشیار رو ول کرد و شلوار امگا رو همراه باکسرش در اورد و گوشه ای پرت کرد که چند لحظه ی بعد شلوار و باکسر خودش هم کنار اونا بود دیکش رو کمی مالید و پمپش کرد و بعد تنظیمش کرد و اروم اروم واردش شد که امگا محکم دست های الفا رو میفشرد و ناله میکرد
تعیونگ به خاطر تنگی بیش از حد امگاش ناله ای کرد و دیکش رو کامل وارد که امگا به نفس نفس افتاد
تهیونگ : فاک چیکار کردی اینطور تنگ شدی ! اههه
امگا بعد چندین ثانیه چشاش رو باز کرد
جونگکوک : حرکت..کن اه
و تهیونگ اروم شروع به حرکت کردن کرد و رفته رفته حرکاتش به قدری تند بودن که امگا با هر ضربه جیغ بلندی میکشید صدای برخورد بدن هاشون کل اتاق بیمارستان رو گرفته بود اتاق بیمارستان برعکس بوی الکل و.. بوی رابطه رو میداد
امگا چنگی به گردن الفا زد و جیغ خیلی بلندی کشید که الفا مطمئن شد جای حساس رو پیدا کرده و ضربه هلش رو دقیقا روی اون مکان تنظیم کرد و از طرفی هم با دستش شروع به پمپ کردن دیک امگا کرد و ضرباتش رو بیشتر کرد و امگا توی دستای الفا و الفا توی امگا کام شد الفا نفس زنان خودش رو کنار امگا پرت کرد
پایان اسمات
و امگا رو تو بغلش کشید همونجوری که نوازشش میکرد با خنده گفت : فکر میکردی یه روز تو بیمارستان با یه الهه بخوابی؟!
جونگکوک : ام.. شاید توی فانتزیام !
تهیونگ: اوو به نظرم تو لیستی از فانتزیات بنویس و بده به من یه چکی کنم
و بعد هردو خندیدن و تو بغل هم به خواب رفتن
_______ _______ _______ ________ _____
هایی خوبین گایز؟!
اینم از این پارتمون ، خوب شده بود؟!
تهکوک بالاخره بعد پنج سال ..استغفرالله
یه زمانی بچه ی مثبت و پاکدامنی بودم چه زود میگذره زمان انگار همین دیروز بود که ....
یه هفته مونده تا امتحانات و هفته ی اخر مدرسه میخوام بگریم
نمیتونم بگم که هروز اپ میکنم یا این هفته چندین بار اپ داریم اگه وقت کردم اپ میکنم
ممنون از کسایی که ووت و کامنت میدن
نظرتون رو بنویسید
دوستون دارم شب خوش
![](https://img.wattpad.com/cover/303718116-288-k995216.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
Bağışla_vkook / ببخش _ ویکوک
Manusia Serigalaنام رمان :Bağışla /ببخش کاپل ها : ویکوک / یونمین/نامجین ژانر ها :/تریلر/امگاورس /کمی طنز/درام/اسمات/ نام نویسنده : Queen_زمان آپ پنجشنبه _هپی اند قسمت هایی از رمان تب کرده بود میخواست از تختش پایین بیاد که نمیذاشتن تهیونگ : امگام ..امگام اون تو ع...