نگاهی به بیبی چک منفی کرد و دوباره برق توی چشاش خوابید ، نگاهی دوباره به بیبی چک کرد و بعد با حرص بین هزارتا بیبی چک دیگه انداخت چشاش هر لحظه اماده ی باریدن بودن
دستش رو رو شکمش گذاشت
_یعنی تو... تو وجود نداری یعنی؟!
لعنتی من تو اون چندتا راند جون دادم بعد الان هیچ! حداقل باید چهار قلو حامله میشدم! من از الان لباس انتخاب کرده بودم اخه!
همونطور که غر میزد و بغض داشت سمت اتاق خوابشون رفت و روی تخت دراز کشیده و مثل بچه ای تو خودش جمع شد بالشت الفا رو که لباس الفا رو روش کشیده بود رو برداشت و محکم بغل کرد و عطر دلنشین الفاش رو تو ریه هاش کشید و بعد قطره اشکی از چشاش ریخت توی جاش نشست و بالشت الفاش رو مشت زد
_لعنتی اون همه بهت کون دادم نمیتونستی قشنگ بریزی توش! لعنتی من این دو هفته رو توهم زدم یعنی بالا اورد ما ویار کردنا احساسی شدنا لعنتی یعنی چی، اسپرمات فقط بلدن کاری کنن توهم بزنم
نتونستن تخمام رو باردار کنن لعنتی یعنی اسپرمات ضعیف شدن؟!
دست از زدن بالشت الفاش برداشت و بغلش کرد و لباش رو جلو داد و بانیطور به بالشت نگا کرد
_عزیزمممم تو نبود من مگ7 چی خوردی که دارایی هام رو ضعیف کردی اونا داریی های من بودن ماده اصلی بدن بود میدونستی که بهش نیاز داریمممم باید بهشون میرسیدی لعنتییییییییی!!
و یهو شروع به گریه کردن کرد و همونطور که بالشت تو بغلش بود روی تخت دراز کشید و هی میچرخید
_کیم تهیونگ... من اسپرم میخوام .. من دارایی هام رو میخوام.... بچه هاتون میخوام لعنتییییییییی
چطور بگا دادی که حامله نشدم.... چطور؟
چجوری ریختی که اونجا نرفت ادرس رو گم کردن یعنی ؟! اخه مگه یه مسیر بیشتر نداره!!!!!
روی تخت نشست و بالشت رو به سمتی پرتاب کرد و سمت کمد لباسش رفت و کت خرگوشی صورتیش رو به همراه شلوار جین سیاه رنگی و کفش های خرگوشی پوشید و اخمالو به سمت محل کار تهیونگ رفت البته اگه خرید کردن از خانه ی شکلات و بستنی و خرید میوه ستاره ای و خرید عروسک رو فاکتور بگیریم.
....
.......
....
منشی عینکش رو درست کرد و بالاش رو یکم درست کرد و به گرگینه ی بانی نما نگاه کرد
_شما؟!
جونگ کوک لباش رو غنچه کرد و با اخمی رو به منشی گفت : جفت کیم تهیونگ!
منشی : ام... ایشون که گفتی ندارن!
و خب جونگ کوک از خشم منفجر شد
جونگ کوک : یعنی چی که جفت نداره من جفتشم من جفت حقیقیه اونم جفت نداره یعنی چی میدونی چند ساله با من فکر کردی میاد به تو نگاه میکنه فکر کردی جفت نداره میخواستی مخش رو بزنی! من میدونم تو میخواستی مخش رو بزنی بعد بری تو تختش تو گردنش الفا منو منحرف کنی از دستم درش بیاری ! بیای یه بچه ی دروغین ازش حامله شی اون جذبت شه عاشقت شه!
با سرو صدای جونگ کوک منفجر شده و دعوای بین منشی و جونگ کوک همه بیرون اومدن و تهیونگ بدو بدو سمت امگاش که موهای منشی رو میکشید و هر چی از دهنش در میومد رو میگفت رفت و گرفتش
جونگ کوک :اما میدونی چیه نمیتونی مخش رو بزنی! من جفتشم من مادر بچه هاشم! فکر کردی به همین راحتیه! تو... تو با چه حقی به پدر بچه های من نظر داشتی هان چطوررررر؟! و حمله ور شد تا موهای منشی رو بدتر بکشه
منشی:اقا چی دارید میگید. ااایییی موهام منم
جونگ کوک:من مادر سه تا بچه ی اونم میفهمی ما عاشق همیم! با چه حقی میخواستی مخش رو بزنی هان جواب بده!!!!!!
تهیونگ با چشایی که برق میزد و گرد شده بود رو به امگاش گفت :حامله ای؟!
و توی حرکت بغلش کرد و بلندش کرد
جونگ کوک مشت هاش رو به تهیونگ زد و با اخمی که چندین برابر شده بود در تلاش بود که از بغلش بیرون بیاد
جونگ کوک :اره یعنی نه نمیدونم ولی در اینده که میشی اما حگدیگه نمیشی چطور تونستی تهیونگگ تو با منشی به من خیانت میکنی! لعنتی من به خاطر تو بهگانرلادنندالبزرززا7عتااددنپ
الفا دستش رو روی دهن همسرش گذاشت و با لبخند خجالت زده ای رو به همکاراش و منشی گفت : ببخشید انجام تو دوره ی هیت قرار دارن و خب تو این زمان اخلاقشون پریودی میشه و زیادی احساسی و خطرناک میشن عذر میخوام به کارتون برسید خانم هان معذرت میخوام امگای من زیادی حساس شدن
منشی چشم غره ای به رییسش رفت و کیفش رو برداشت و رفت تهیونگ همونطور که دستش روی دهن امگاش بود اون رو به طرف اتاقش کشوند و درو قفل کرد و با گازی که امگا از دستش گرفت دادی زد
تهیونگ :اییی جونگ کوک چرا وحشی شدی! عین این خرگوشی وحشی جنگی شدی!
جونگ کوک یهو از اون حالت عصبانیش در اومد و چشاش در اشک شد و تو یه ثانیه اشکاش جاری شد
جونگ کوک :تو الان گفتی ... من یه خرگوش وحشی جنگیم؟! تو دست رو گذاشتی روی دهنم تا خفه شم نه منظورت این بود که خفه شم و دیگه حرف نزنم
خیلییی بدی من اومده بودم اومده بودم که تو رو..
تهیونگ :اومده بودی آبروم رو ببری!
جونگ کوک :نه.. من فقط اومده بودم بگم بگم
تهیونگ :هیچی نگو جونگ کوک هیچی نگو اون چه کاری بود کردی هان جلوی همکارای من با منشی تو رسما گفتی که من با اون در رابطه و بهت خیانت میکنم جلو همه!
جونگ کوک :اون رو تو چشم داشت، اون گفت که من جفت تو نیستم چون تو جفتی نداری
تهیونگ :هر کی بگه تو جفت من نیستی یعنی روم چشم داره؟! و خب ایشون تازه اومدن چطور بدونه
جونگ کوک :تو نمیفهمی ما احساساتمون دروغ نمیگه حس ششمم...
تهیونگ :میشه یه دقیقه خفه شی!
جونگ کوک دهنش رو بست و قطره های اشکش جاری شدن که تهیونگ با دیدنش سمتش رفت و کنارش رو کاناپه نشست و امگا رو بغل کرد
تهیونگ :مطمعنی حامله نیستی؟! تازگی ها خیلی احساسی میشی و زودم عصبانی میشی
جونگ کوک : نیستم تست دادم و منفی بود نگرفته
یهو تغییر حالت داد و از بغل الفاش در اومد و بخش رو گرفت
تهیونگ :جونگ کوک عزیزم.. ول کن
جونگ کوک ظ:چطوری ریختی تو که نشدم هان چطوری حامله نشدم اخه من بچه میخوام تهیونگ من بچه میخواممممممم
تهیونگ : نمیدونم عزیزم شاید ادرس رو گم کردن! شاید اصلا بیبی چک اشتباه کرده! تو این چند روز تو ویار شیر اسپرم هم کردی هر چی عجب وجب بود هم ویار کردی بالا اوردنا شایدم بدنت توهم زده
ولی این ناراحت شدن نداره چند بار دیگه امتحان میکنیم شاید حامله شدی هم ما دوتا گوگولی هم داریم
جونگ کوک : به فاکم بده فاک می تهیونگ همینجا، همینجا به فاکم میدی اونقدر باید بدی که بگیره من میخوام حامله بشم بایدحامله بشم! فاک میییییییییییی کیم فاکینگ تهیونگ
_________ _________ _________ __________
هاییییییی به روی زیبا و ماهتون لاولی هااااااا
خوبین گایز ؟!
بالاخره تونستم بنویسم قسمت قسمت نوشتم انتظار داشتم از این زیاد تر بشه ولی کلا 1330 کلمه شد!
خب انتظار داشتین الان کوکی حامله شه نه؟! 😅
ولی نشد! ایشالا در چند راند بعدی میشن مشکلی نیست فقط جونگ کوک قراره به فاک بره! جر بخوره! تهیونگ هم........
دلم برا منشی سوخت جونگکوکی بانی عضله ایمون بدجوری به فاکش داد
ولی خدایی عصبانی شدن کوک رو خیلی دوست دارم خیلیییییی قشنگ و کیوت و جذاب میشه حالا تو دنیای رمان شاید هات نشه چون اینجا مهم کیوت بودنه ددی نیست که هات بشه ولی در دنیای واقعیی نمیدانم چه بگویم
هر وقت این کلمه رو میگم اون اهنگ شعر، ... تو ذهنم پلی میشه 😁
چه بگویم.. نگفته هم پیداستتتت 😁😁
شاید فردا هم اپ کردم ولی پس فردا تا اون یه هفته تعطیلی نمیکنم چون امتحان دارم
اگه اشکالی تو رمان باشه یا جاییش بد باشه بگید
منتظر کامنت ها و نظرات خوشگل و زیباتون هستم لاولی ها
دوستون دارم تا پارت بعدی منتظر باشید شاید اسمات باشه !
کیا دوست دارن اسمات باشه؟ 😏 ؟!
و یه نکته ی مهم اگه میبینید کلمه ای هست که معنی نمیده تو جمله تقصیر من نیست کیبوردم بعضی وقتا کلمه رو عوض میکنه! به بزرگی تون ببخشید
فعلا بای هانی ها
![](https://img.wattpad.com/cover/303718116-288-k995216.jpg)
BẠN ĐANG ĐỌC
Bağışla_vkook / ببخش _ ویکوک
Người sóiنام رمان :Bağışla /ببخش کاپل ها : ویکوک / یونمین/نامجین ژانر ها :/تریلر/امگاورس /کمی طنز/درام/اسمات/ نام نویسنده : Queen_زمان آپ پنجشنبه _هپی اند قسمت هایی از رمان تب کرده بود میخواست از تختش پایین بیاد که نمیذاشتن تهیونگ : امگام ..امگام اون تو ع...