صبح یکشنبه ، لویی با صدای رعد و برق از خواب بیدار شد . ضربان قلبش تند بود و به قفسه سینه اش میکوبید . از طوفان های رعد و برق متنفر بود چون باعث میشد احساس ناامنی کنه.
دستش رو به سمت هری برد، اما کنارش نبود."هری؟"
لویی با صدایی که به زور از گلوش بیرون اومد صداش زد و ملافه رو محکم تر دور خودش پیچوند.
صدای قدم هایی رو شنید که نزدیک تر میشد و بلافاصله ملافه ها رو پایین انداخت . در به آرومی باز شد که هری با سینی غذا تو دستاش وارد اتاق شد."صبح بخیر سوییتی، خوب خوابیدی؟"
لویی میخواست جواب بده که رعد دیگه ای زد و باعث شد نفسش حبس شه و سریع زیر پتو پناه ببره.
هری سینی روی میز کناری گذاشت و کنارش رفت و پتو رو پایین کشید تا صورت لویی رو ببینه"خوبی؟"
"طوفان های رعد و برقی رو دوست ندارم"
هری به آرومی لبخند زد و گونه اش رو بوسید.
"من اینجام و مراقبتم. قول میدم. باشه؟"
لویی سری تکون داد و به سینی نگاه کرد "چی درست کردی؟"
"پنکیک شکلاتی."
هری لبخندی زد و کمک کرد لویی روی تخت بشینه و بالشی پشتش گذاشت. سینی روی پاهای لویی گذاشت و زیر ملافه ها رفت، کنارش نشست و بازوش رو روی شونه اش گذاشت.
لویی پنکیک شکلاتیش رو گاز زد و صدای خوشحالی در آورد."این خیلی خوبه، چطور اینقدر خوب آشپزی میکنی؟ من اگه بخوام آشپزی کنم خونه رو میسوزونم"
هری خندید"مامانم بهم یاد داد، و من همیشه دوست داشتم تو این جور چیزا بهش کمک کنم. خوشحالم که دوستش داری."
لویی دستش رو دراز کرد تا موبایلش رو که روی میز کناری گذاشته بود بگیره. به سمت میز که کنار هری بود خم شد که هری از فرصت استفاده کرد و یه بوسه ازش دزدید . لویی سرخ شد و سینی خالی روی میز گذاشت و هری رو بغل کرد.
"مامانم زنگ زد؟"
"آره، اما خواب بودی، خیلی تو خواب بامزه بودی و نتونستم بیدارت کنم."
لویی لبش رو گاز گرفت و سری تکون داد و خالکوبی های هری رو که از یقه پیراهنش بیرون زده بود رو دنبال کرد.
"تو خیلی تتو داری."
لویی زمزمه کرد و بازوی هری رو تو دستای کوچکترش گرفت و خالکوبی هاشو بررسی کرد.
" دوسشون داری، نه؟"
هری نیشخندی زد و لویی سرش رو به معنی آره تکون داد و آروم پرسید "درد داشت؟"
"نه..منظورم اینه که بعضی ها اونقدر درد نداشت اما چندتایی که روی قفسه سینه ام زدم واقعاً درد داشت"
YOU ARE READING
~𝙿𝚞𝚗𝚔 𝚟𝚜 𝚏𝚕𝚘𝚠𝚎𝚛𝚌𝚑𝚒𝚕𝚍 ~ [L.S]
Fanfictionخلاصه داستان : هری عاشق لویی عه ، لویی هم عاشق هریه. هری خالکوبی و بوکس رو دوست داره ، لویی درست کردن تاج گل و بغل کردن رو. هری از گذشته لویی مطلعه و حاضره هرچی که لویی نیاز داره بهش بده. بوسیدنش، نوازش کردنش، بغل کردن، قلقلک دادن...و مهمتر از همه...