ییبو: چرا تو انقدر مزخرف می گی بچه؟!
ببین بهنره گفتن این چرت و پرتا رو
تمومش کنی و محض اطلاعت من اصلا صورتشو درست حسابی ندیدم برای همین وقتی گفتی خوشگله تعجب کردمدختره یهو غمگین شد و سرشو انداخت پایین و گفت :خوشگله مثل خودت و برعکس من،مخصوصا موهای بلندش
از دست خودم عصبانی شدم
چرا اون حرفو زدم
البته تقصیر من نبوداما عذاب وجدان گرفتم
اشکی که تو چشماش حلقه زده بود نشون می داد چقدر داره از این قضیه عذاب می کشه
باید یه کاری بکنم از دلش در بیارمییبو:لیسا منو نگاه کن
سرشو به زور بالا اورد واما هنوز بهم نگاه نمی کرد
دستامو گذاشتم دو طرف صورتش و به سمت خودم گرفتمییبو:به چشمام نگاه کن
لیسا بهم نگاه کرد و برقی از اشک تو چشمهاش نشسته بود
ییبو: تو خیلی خوشگلی،قشنگ تر از خیلی از دخترایی که تا حالا دیدم
حتی بدون موهای بلند&:دروغ نگو فقط برای اینکه حالمو خوب کنی
ییبو: چرا باید بهت دروغ بگم تا حالت خوب بشه؟
محض اطلاعت من ادم سرد و رکیم و با کسی تعارف ندارم
پس وقتی می گم خوشگلی یعنی هستی&: واقعا راست می گی؟حتی بدون مو هم قشنگم؟
ییبو: تو زیبایی لیسا حتی بدون مو و ارایش ،
هیچ وقت به کسی اجازه نده بهت بگه زشت خودت هم هیچ وقت این حرفو نزن
هرکسی زیبایی خاص خودشو داره
تو زیبایی و مهم تر و قشنگتر از ظاهر زیبات روحته که زیباستبا صدای پرستاری که دنبال لیسا می گشت
لیسا فورا اشکاشو پاک کردو گفت :
من باید برم ، ممنون اوپاچی اوپا؟این دیگه چی بود؟
به محض رفتن لیسا دکتره هم از اتاق بیرون اومد
و بدون اینکه خودشو از تک و تا بندازه گفت:
ظاهرا شما درست می گید و با ایشون تصادف کردینییبو:ولی مثل اینکه شما دوست نداری هنوز قبول کنی دکتر
-:شاید به خاطر اینکه مریض هایی که مورد آزار جسمی وجنسی قرار گرفته بودن اما از ترس جونشون حرف نمی زدند زیاد دیدم
به هرحال لطفا اطلاعتتونو به پذیرش بدید بعد می تونید از اینجا بریدییبو:اون پسر چی؟
-:فعلا باید اینجا بمونن تا تبشون کامل قطع بشه
ییبو:می تونم ببینمش؟
-:اگر خودش بخواد اره
دکتره رفت و بعد از تاییدیه گرفتن از پسره برگشت
-:می تونین برین تو
ییبو:دکتر جون یه نصیحت شما پلیس نیستی که همه رو به چشم مضنون میبینی، شما دکتری و وظیفت درک بیمارته نه مشکوک بودن به اونها و باید بهت یاداوری کنم منم بیمارت بودم
YOU ARE READING
Necklaces
Fanfictionداستان یک آشنایی، آشنایی که با یک تصادف شروع شد و کم کم قلب و سرنوشت دو پسر رو بهم پیوند زد ،آشنایی که باعث تغییر زندگی هر دو نفر شد. امیدوارم که این فیک رو دوست داشته باشید و با نظرات و لایکاتون حمایتش کنید *هپی اند* *ییبو تاپ* ژانر:* عاشقانه - درا...