با رفتن اون دو نفر ییبو به سمت جانی که هنوز
چشمش به گوشی بود نگاه کرد و به آرامی زمزمه کرد:
"همه چیز درست میشه
لیسا حالش خوبه و سر حاله مطمئن باش
پس دیگه نگرانش نباش"جان بینیشو به ارومی بالا کشید و با لبخند
سری تکون داد و گوشی رو بهش برگردوندییبو که فکر می کرد همه چیز روبراهه از یوبین
خواست تا براش قهوه بیاره تا با کیک بخوره
اما همین که یوبین بلند شد
جان که انگار چیزی ذهنشو مشغول کرده بود
پرسید:
منظور لیسا از اینکه گفت
"خودم دوست پسرتو دعوا کردم"
چی بود؟گوشی از دست ییبو ولو شد رو زمین
انگار صاعقه بهش زده خشک شده بودکنجکاوانه منتظر جواب بود و نگاهش می کرد
ییبو لب پایینیشو به دندون گرفت
و با خودش گفت
"چی بهت بگم اخه من؟"جان که انگار در پی حل معما بود
برای پیدا کردن سر نخ جدید پرسید:
"منظورش تو بودی؟"ییبو در همون حالت خشک شده فقط سری تکون داد
خیلی طول نکشید که معما برای جان حل شد
و کشفیاتش رو تحلیل کرد:
"اهان چون تو دوستمی و پسرم هستی منظورش این
بوده!"ییبو که منتظر شنیدن تحلیل دیگه ای بود
با شنیدن این تحلیل پوکر نگاش کرد
و با خودش فکر کرد
"خدایی دو هزاریت همیشه انقدر کجه
یا منو ایستگاه کردی؟"جان که از تحلیلش راضی بود برش کیکی
رو توی بشقاب گذاشت و جلوی ییبو گرفتییبو که همچنان ظاهر پوکرش رو حفظ کرده بود
تشکر ساده ای کرد و بشقاب رو ازش گرفت
و مشغول خوردن شدتو حال و هوای خودش بود
که جان انگشت خامه ایشو به لپ های باد کرده اش زدمتعجب نگاهش کرد تا بلکه بتونه از دلیل اینکار سر در بیاره
که با خنده زیبا و شیطونش گفت:
شوکای می گفت تو تولد کیک می زنن رو صورت همدیگهتکه کیکی که گوشه لپش جا خوش کرده بود
قورت داد و با خنده گفت
"اشتباه فهمیدی بانی"تو یه حرکت سریع و غافلگیرانه
انگشتشو تو کیک فرو کرد و روی بینی و گونه جان
کشید و با خنده گفت:
"کسی که تولدشه رو کیکی می کنن"جان که از چسبندگی صورتش ناراضی بود
غر زد
"اینجوری که حال نمی ده"صدای قهقهه ییبو بلند شد و میون خنده اش گفت:
"اتفاقا به من که خیلی حال داد"با دیدن خنده از ته دل و شیرین ییبو
ناخوداگاه لبش به خنده باز شد
محو خنده اش و چشمهایی که برق می زد شد"خیلی وقت بود اینجوری نخندیده بودی
خنده هات فوق العاده اس"صادقانه نجوا کرد:
خنده هات خیلی قشنگه
امیدوارم همیشه بخندی
KAMU SEDANG MEMBACA
Necklaces
Fiksi Penggemarداستان یک آشنایی، آشنایی که با یک تصادف شروع شد و کم کم قلب و سرنوشت دو پسر رو بهم پیوند زد ،آشنایی که باعث تغییر زندگی هر دو نفر شد. امیدوارم که این فیک رو دوست داشته باشید و با نظرات و لایکاتون حمایتش کنید *هپی اند* *ییبو تاپ* ژانر:* عاشقانه - درا...