Interlude: Wings

41 13 8
                                    

امروز پسری به نام لی جنو راه خودش را انتخاب می‌کند.

شیطانی که یازده سال پیش با چشم‌های خودش دید،
می‌تواند فراموش شود.

الان وقت حرکت کردن است.

--- قسمت پانزدهم ---

ماشین از چاله‌ای عبور کرد و باعث شد جنو از خواب بپره. سرش به دیواره ماشین خورده بود و باعث شد درحالی که می‌شینه ناله کنه. صبح شده بود. جنو حدس می‌زد شب گذشته دوست‌های یوکهی با گاز کافی اومده باشن.

"صبح بخیر جنو." صدای نرم و لطیف جمینو از پشت سرش شنید؛ اما جنو امروز روی مود صحبت کردن نبود برای همین فقط نادیده‌ش گرفت و سکوت کرد. احساس می‌کرد پسر کوچیکتر از سکوتش ناراحت شده اما حقیقتا الان اهمیتی نمی‌داد. جمین که خیلی جدیش نمی‌گرفت، می‌گرفت؟

"نادیده‌ش بگیر جمین." مارک که بالاخره از خوابش بیدار شده بود، گفت. "روزایی هست که دلش نمی‌خواد با کسی صحبت کنه، چیز شخصی و جدی‌ای نیست."

"اوه خفه شو مین‌هیونگ!" جنو فریاد زد. "جوری رفتار نکن انگار منو کامل می‌شناسی!"

مارک با طعنه گفت: "بیخیال جنو! اینطوریم نیست که خودت همه چیزو درباره خودت بدونی. تو هیچی نمی‌دونی! حتی نمی‌دونی کی هستی‌! همیشه تظاهر می‌کنی آدم خشنی هستی اما آیا واقعا این کسیه که تو هستی؟!" مارک پرسید و با نگاه عمیقی به چشم‌های جنو خیره شد. "نه، نیست. این جنوی واقعی نیست. جنوی واقعی به ندرت خودشو نشون میده. این شخصیت خشن یه شیطان بدذاته و تو همیشه اجازه میدی کنترلت کنه! محض رضای فاک لی جنو ... بزرگ شو و این شیطان بدذاتو پشت سرت رها کن!"

"و این قراره چه معنی‌ای بده؟" جنو از پشت دندون‌های بهم قفل شده‌ش گفت.

مارک با حالت موذی‌‌ای نیشخند زد و قبل از اینکه سمت پسر کوچیکتر بخزه به پشت سرش نگاه کوتاهی کرد.

"من جنوی واقعیو دیدم. جنوی واقعی که تمام نگرانی‌هاشو به یه غریبه میگه و جلوش گریه می‌کنه. می‌خوای یه چیز بامزه بشنوی؟ اون غربیه الان کنار ما توی این ماشین نشسته. می‌دونم چیزی که اون روز تو رو ترسوند رعد و برق نبود، شیطانی بود که پشتش پنهان شده بود. خاطرات، خاطرات بد. این خاطرات بدن که اجازه نمیدن جنوی واقعی خودشو نشون بده. پس به خودت یه لطفی بکن و به جلو حرکت کن." مارک دم گوشش زمزمه کرد و مطمئن شد فقط خودشون دو نفر اینو می‌شنون. بعدخیلی عادی سرجاش برگشت و جوری رفتار کرد انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده.





_____________________

آیدی نویسنده: triviajisung

اوقات خوبی داشته باشین.💚

Snowflake | nominWhere stories live. Discover now