🦋کتاب عناصر_24🦋

59 27 23
                                    

بعد از گذشت چند ساعت از خواب بیدار شد

کسی توی اتاقش نبود
میخواست از اینجا بره! هرجور که شده ، ولی بره واز اون مکان کوفتی که مثل جهنم بود فرار کنه!

سعی کرد بشینه اما کمرش و پایین تنه ش  تیر میکشید
از شدت درد قطره اشکی از گوشه چشمش پایین ریخت

اما هرجور که شده بلند شد و از تخت پایین رفت ..  دستش رو به کمرش گرفت و از اتاق بیرون اومد ..
تهیونگ که دم در ایستاده بود سمتش رفت اما با دست بک که بالا اومده بود  ایستاد و پشت سرش راه افتاد

بک_فقط اتاق کوفتی پادشاه تو بهم نشون بده
_اما بکهیون تو بدنت خیلی ضعیف شده
بک_خب دسته گل پادشاهته! نگو ک بهش افتخار نمیکنی!

چیزی نگفت ولی سمت اتاق پادشاه هدایتش کرد!

با رسیدن به پشت در، تهیونگ خواست در بزنه ولی بک جلو رفت و در رو باز کرد
_نکنه منتظری با این کاری که کرده ازش اجازه هم بگیرم

داخل رفتن
داخل اتاق خواب پادشاه اتش!!

و پادشاهی که روی یک صندلی نشسته بود و به مذاب هایی که از چهار جهت دور تختش بودن رو نکاه می‌کرد!

_میخام برم! قرار داد بسته شده بقول خودت
چانیول پوزخند زد: فلا در حالی نیستی ک بذارم بری
بک عصبی شد و سمتش رفت و رو‌به روی صندلیش ایستاد

_من باید برم⁦! تو چه پادشاهی هستی که حتی سر حرف خودت نیستی!!! باعث سر افکندگی هستی فقط!

چان با عصبانیت ایستاد
_خیلی دوست داری بری؟!

بک به چشم هاش نکاه کرد_اره دوست دارم .. راضی شدی!! میخوام از این جهنم کوفتی برم بیرون! هرجا برم مطمعنا از اینجا بهتره

چان تا ابرو بالا انداخت_میدونی چیه؟ بدنت بهم لذت میده! بخواطر نیازای من باید بمونی

بک که حسابی کفری شده بودداد زد_ توی عوضی مگه ی سوراخ نمیخای ک توش بکوبی؟. اون تهیونگ لعنتی اینحاست تا میتونی و جون داری بکوب توش تا بمیری!

بدنش میلرزید و حسابی ضعیف شده بود
پوزخند چندش چانو دید_ اون برام اندازه تو جذاب نیست!

بدنش لرزید و پاهاش شل شد و چشماش سیاهی رفت
داشت میفتاد که چان روی زمین و هوا گرفتش

چان ادامه داد_من بدنتو میخوام و نمی‌ذارم ازم دور شی!!

بک پوزخند زد_من میرم چانیول .. چ تو بخوای و چه نخوای! پس بهتره خودت من رو بدرقه کنی

سعی کرد بایسته و دست چان رو محکم پرت کرد!

_ اینو بدون که حتی لحظه مرگم محتاج تو نیستم! حالم ازت بهم میخوری تو فقط باعث میشی ک من حالم بهم بخوره که اولین بارم رو به چه ادم عوضی ای دادم میفهمییییییی

𝙱𝚘𝚘𝚔 𝚘𝚏 𝙴𝚕𝚎𝚖𝚎𝚗𝚝𝚜Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt