- مارک:
CIS, BMI, National Cyber Security, Cloud Security Alliance
تمام این سازمانها طی این چند روز اخیر مورد حمله سایبری قرار گرفتن
مارک مدارک رو روی میز وانگ لی گذاشت. لی، نگاهی به برگهها انداخت و سری تکون داد
- ل: رد حمله رو زدن؟
- مارک: خیر قربان
- ل: این اخبار، جهانی شدن؟
- مارک: مقامات دولت اجازه پخش این اطلاعات رو ندادن؛ ظاهرا میخوان بی سر و صدا مسئله رو حل کنن
- ل: تونستی با پسرم تماس بگیری؟
- مارک: خیر قربان؛ آقای وانگ تمام راههای ارتباطی رو به روی ما بستن
- ل: ممنون مارک، مرخصی
مارک از دفتر وانگ لی خارج شد.
لی یه بار دیگه مدارک رو بررسی کرد.
مقر اصلی همهی این سازمانها، توی امریکا ست.
از لندن تونسته سازمانهای آمریکایی رو کنترل کنه؛ میزان دسترسیش هر روز بیشتر میشه. همینطور پیش بره، کمکم کل دنیا رو روی انگشتش میچرخونه.
لی نفسش رو بیرون داد و اون برگهها رو، توی آرشیو گذاشت. به صندلیش تکیه داد. بین دو راهی گیر کرده بود؛ نمیدونست کدوم از این دو راه به نفع خودش تموم میشن: بذاره این روند ادامه پیدا کنه یا جلوش رو بگیره؟
انتخاب سختی بود، خیلی سخت.
***
ییبو، زبونش رو بین دندونهاش قرار داد و خندید. بخاطر خندهاش، روی بینیش چین افتاده بود
- دلربا: به چی میخندی؟!
ییبو نگاهش رو از موبایلش گرفت و به دلربا که سرش رو، روی پاهای ییبو گذاشته بود، خیره شد.
- ی: یه پیام بامزه خوندم؛ فقط همین.
دلربا لبخندی زد و چیزی نگفت. ییبو دوباره به موبایلش نگاه کرد...
ژ "آقای وانگ، اینبار هم از کارهای شرکت در رفتین."
ی "آقای شیائو، شما تواناییتون بالاست؛ مطمئنا یک تنه از پس حساب و کتاب برمیاین!"
ژ "ولی بازم دلیل نمیشه شرکت رو بپیچونی"
ی "من که از راه دور، کارهامو انجام میدم و برات میفرستم؛ مشکل چیه؟!"
ژ "هیچی؛ فقط شرکت بدون تو خیلی ساکته"
ی "اوووو!! دلت برام تنگ شده؟!"
ژ "چی؟! نه اصلا! من همچین چیزی نگفتم!"
ی "منم دلم برات تنگ شده! سه روز میشه که تو رو توی اون کت و شلوارها که به طرز شدیدی، هاتتر نشونت میدن، ندیدم"
YOU ARE READING
•The Godfathers• (𝐙𝐬𝐰𝐰)
Fanfiction•𝔽𝕒𝕟𝕗𝕚𝕔𝕥𝕚𝕠𝕟• Name: 𝘛𝘩𝘦 𝘎𝘰𝘥𝘧𝘢𝘵𝘩𝘦𝘳𝘴 Genre: 𝘙𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘔𝘢𝘧𝘪𝘢, 𝘈𝘤𝘵𝘪𝘰𝘯, 𝘚𝘮𝘶𝘵 Writer: @𝘈𝘻𝘢𝘥𝘹4 Editor: 𝘋𝘢𝘳𝘬𝘈𝘯𝘨𝘦𝘭 Couple: 𝘡𝘴𝘸𝘸 اسم: پدرخواندهها ژانر: عاشقانه، مافیا، اکشن، اسمات نویسنده: @Azadx4 ...