Ep19

241 51 8
                                    

ممنون از همراهیتون عشقا
کامنت‌هاتون به آدم انرژی میده:)
.
.
.

روزی که بدون ژان شروع شه، برای ییبو مثل جهنمه

ژان مجبور شده بود برای کارهای اداری شرکت، یک هفته‌ای رو توی پاریس بگذرونه؛ و امروز، شروع یک هفته بود.
بدن خسته‌ش رو از روی تخت بلند کرد و برای چند ثانیه نشست تا سرگیجه‌ش متوقف شه. میدل فینگرش رو بالا برد.
- ی: فاک دیس لایف!! فااااک!
بلند شد و داخل دسشویی رفت. مسواکش رو برداشت و با حرص، روش خمیر دندون زد. با چشم‌های پف کرده و سرخش، به آینه خیره شد. مسواکش رو داخل دهنش برد و روی دندون‌هاش کشید.

این همه عصبانیت از دست ژان دلیلش چی بود؟!
خودش هم نمیدونست؛ فقط.. فقط ژان نباید ییبو رو تنها میذاشت همین! ولی ژان مسئولیتی در قبال ییبو نداشت؛ ییبو که دوس‌پسرش نبود! چشم‌هاش رو چرخوند و مسواک رو محکم‌تر روی دندون‌هاش کشید، طوری که لثه‌هاش خونی شدن. ژان دوس‌پسرش نبود.

همین حرصش رو بیشتر درمیورد. دستش رو به پهلوش زد و به آینه خیره شد. مگه ییبو چی کم داشت؟! خوشگل که هست؛ بدنش روی فرمه؛ مثل خود ژان، یه تختش هم کمه! دیگه مشکل چیه؟! ژان چرا نمیخواستش؟!
- ی: لیاقت نداری شیائو فاکینگ ژان..!
با دهن پر از کف گفت و مسواک و دهنش رو شست.
از دسشویی بیرون رفت و تیشرتش رو از روی زمین برداشت. همونطور که از پله‌ها پایین می‌رفت، تیشرتش رو تنش کرد و وارد آشپزخونه شد
- پ: صبحتون بخیر آقا
- ی: صبح بخیر پری

پشت میز صبحونه نشست و لیوان آب‌پرتقال رو برداشت و سر کشید. یه تیکه از پنکیکش برید و توی دهنش گذاشت.
- پ: ساعت سه صبح، به من خبر دادن که آقای شیائو به پاریس رسیدن
ییبو با شنیدن اسم ژان، دوباره اخم کرد.
- ی: صحیح و سالم هستن؟!
- پ: بله؛ حالشون کاملا خوبه، نگران نباشین.
- ی: ای کاش جت شخصیش سقوط می‌کرد تا از شرش راحت میشدم!

پری با تعجب به اون پسر عصبانی نگاه کرد اما چیزی نگفت. ییبو بشقاب خالی پنکیک رو به عقب هل داد و ته آب‌پرتقالش رو سر کشید.

- ی: ممنون پری؛ میشه ایپدم رو بیاری تا برنامه‌ها رو چک کنم؟!
پری چشمی گفت و از آشپزخونه خارج شد.

انگشتش رو داخل ظرف نوتلا برد و لیسش زد.

- پ: آقا، ایپدتون.

ییبو باقی‌مونده نوتلا روی انگشتش رو با دستمال تمیز کرد و ایپد رو گرفت. به محض اینکه روشنش کرد، پیامی از طرف ژان روی صفحه ظاهر شد:

"بیبی‌بوی درسته اجازه دادم از وسایل الکترونیکی استفاده کنی ولی حواست رو جمع کن که وسوسه نشی هک‌بازی‌هات رو دوباره شروع کنی. برنامه‌های این هفته‌‌ات رو برات فرستادم؛ پسر خوبی باش تا ددی برگرده!"

•The Godfathers• (𝐙𝐬𝐰𝐰)Where stories live. Discover now