Three Veins | سه‌رگه

part 12

نگاهشو دور و اطراف میچرخوند. اگر زیادی سرشو میچرخوند، سرش توی کلاه میچرخید ولی کلاه باهاش نمیچرخید... دقیقا این همون صحنه ای بود که کای یهویی از سوهو دید.

خندید و گفت:

× اذیتی؟ چیو میخوای ببینی اونجا؟

= خفه شو فقط! کلاهت چرا انقدر گندس؟! کلت چقدره مگه؟؟؟ تو که عقل نداری این همه کله میخوای چیکار؟

صدای خنده سهون و چانیول که چند قدم جلوتر بودن توی تونل پیچید:

× درد!

= با منی؟؟؟؟

× نه نه با اونا بودم، با تو نبودم...

چانیول بدون اینکه بایسته گفت:

+ باورم نمیشد یه روزی اینجوری تحقیر شم! همیشه من اونی بودم که به بقیه ترجیحش میدادن... میگفتن شاهزادس فلانه بیساره... الانمو کاش هیچکس نبینه!

= یه لحظه وایسا

دستای گم شده توی آستینای بلند و پفی کاپشن کایو به کمرش زد و با لیز خوردنش، به سختی انگشتای کوتاهشو از آستین بیرون آورد و دوباره به کمرش زد... به چانیول و سهون که برگشته بودن و کای که کنارش بود نگاه کرد و گفت:

= الان ینی چی؟

چانیول چرخید پشتشو به امگای کیوت و عصبیش کرد و نفس عمیقی کشید تا نخورتش، برگشت و گفت:

+ هیچی عزیزم

= عزیزم عزیزم نکن واسه منا!!!! دلت نمیخواد الانتو کسی ببینه؟ من دلم میخواد؟ اصلا اگر انقدر مشکل داری چرا ولم نمیکنی؟؟ حاضری به من توهین شه ولی تو راس راس راه بری آره؟ دفعه دیگ کسی چسی آلفا بودن واسه من بیاد خودم جرش میدم مفهومه؟؟؟

قبل از اینکه از بخش اول حرفاش دلخور یا عصبی شن، سهون با واژه مفهومه پاچید... چانیول لباشو توی دهنش میکرد و به سهون یواشکی میگفت:

+ پاشو الان جرت میده گرگ بودنتم نمیتونه کمکت کنه پاشو...

کای رو به سهون یه لگد انداخت به معنی خفه شو و به سوهو گفت:

× کی چسی اومد؟

= خود تو یکیش!

× بابا من کی چسی اومدم؟ با فاصله راهمو رفتم میخوای باز برم جلو بگم سهون جونت بیاد؟؟

سوهو دستاشو از کمرش ول کرد و کاپشنو از تنش در آورد و در حالی که به سینه کای میکوبید گفت:

= سهون جونم؟ آره؟؟؟ باشه سوهوی سگ قبل میشم و ازین که آدم حسابتون کردم به خودم صدتا لعنت میفرستم!!! البته که به خودم باشه خیلی فرق دارم تا اینکه کنترلم دست غریزه نفرین شدم بیوفته جناب کای!! کاپشنتم مال خودت وقتی سرمای تن لعنتیتو بازم همون غریزه بی صاحابم میفهمه و میدونم چانیول تو کولش یه کاپشن چپونده و تو بجای اون کاپشن خودتو دادی!