Jungkook's pov.
-نوناااااا
نونا:چیشده باز؟
-جفتم رو پیدا کردم
نونا:چیییی؟
-پیداش کردم
نونا:مطمئنی؟
-آره
نونا:مبارک باشه فسقلی
-ممنون🤭
نونا:🥳🥳🥳🥳🥳
💃💃💃💃💃--ولی یه مشکلی هست
نونا:چه مشکلی؟🤨
-خب شاید من به روی خودم نیاوردم که حسش میکنم و خیلی بی خیالانه به تخمم گرفتمش
نونا:اوه
-آره
نونا:نه
-حالا میگی چیکار کنم؟
نونا:اونم به روی خودش نیاورده بالاخره
-چرا دیگه
اون اومد جلو
من بی حس نگاهش کردم
تازه بهم گفت:"رایحهات میگه که امگایی
پس چرا مثل بتاهایی که نمیتونن جفتشون رو حس کنن واکنش نشون میدی؟"
بعد منم بهش گفتم که توی حس کردن رایحهها مشکلی ندارم و اونم فقط سر تکون داد و رفتنونا:در ریدن تو که شکی نیست
ولی اونم چه بیخیالانه قیدت رو زده
چه هم تایپید-تا اخر مهمونی چشمش روی من بود🤭
نونا:عه پس تنها کسیکه ریده تویی
-یاااا
ضدحال نباش دیگه
کاریه که شده
خودت هم میدونی هر چقدر هم که برگردم عقب نمیتونم نادیدهاش نگیرم
کلا واکنش اول من به هرچیزی نادیده گرفتنشهنونا:منم کاری به کاری که کردی ندارم.
دارم در مورد از این به بعد حرف میزنم-راهکار نداری ای وِی؟
نونا:بهش فکر میکنم
اسمش چیه؟-نمیدونم
نونا:اصلا میشناسیش؟
-نه
نونا:تمین میشناستش؟
-اون مستِ مَلَنگ،دیشب خودش رو هم نمیشناخت
نونا:سخت شد که
اول باید خودش رو پیدا کنیم
بعد به فکر درست کردن چیزی بینتون باشیم-اوکی
نونا:میگردم ببینم چی میشه
-ممنون💕
+++
این فیک داستان خیلی عجیبی ندارد و جاست فانه
من برای دل خودم مینویسم
اگر دوست ندارید، فقط نخونید

KAMU SEDANG MEMBACA
Mate
Manusia SerigalaCouple:vkook,minyoon,jinjoon Genre:chatstory,omegaverse این فیک چت صرفا جهت سرگرمی نوشته شده. شروع:۲۶ مهر ۱۴۰۲ ۲۱:۲۱ پایان:۴دی۱۴۰۲ ۲۱:۲۹