chapter 7

52 13 0
                                    

محض رضای خدا! من توی بیان احساساتم خوب نیستم. میشه انقدر بهم فشار نیاری؟ یه چیزی میگی ،ادامش میدم ،و این تویی که دلت میشکنه و در نهایت من خودم رو تنبیه میکنم. ولی خودت مقصر بودی. اینطور فکر نمیکنی؟ تو میخوای جور همه رو بکشی و من نمیتونم کمکت کنم. بخاطر همینم بود که دستت شکست و بهم میگی میخوای همچنان توی مسابقه بسکتبال مدرسه ادامه بدی؟ که فقط هم‌ تیمی‌هات بهت نگن بی‌عرضه؟
بهم بگو. چطور میتونم خودم رو کنترل کنم و به دوستات نفرت نورزم؟! اون‌ها لایق نفرتن تهیونگ. منم همینطور. متاسفم که غمگینت کردم..

Will we survive?Where stories live. Discover now