chapter 42

39 10 9
                                    

فکر میکنم ما توی دوره بدی متولد شدیم.. اینطور فکر نمیکنی تهیونگا؟..

















اینجا یه نفر بیخوابی زده به سرش و هیچکاری برای انجام دادن نداره. فقط دارم از لحظه های ازادی یک هفته‌ایم لذت میبرم چون در هر صورت هفدهم مدرسم باز میشه و سال اخره.. همچیز خیلی زود گذشت.
با این‌حال.. حالتون چطوره؟

Will we survive?Where stories live. Discover now