chapter 69

34 11 4
                                    

منو با نبودت نترسون تهیونگ‌. من رو به مرگ تدریجی نزدیک نکن تهیونگ. من رو با نبودت تحدید نکن تهیونگ. توی لعنتی بهم قول دادی!
من برای ادامه دادن و نفس کشیدن بهت نیاز دارم.. خستم ،خسته ترم نکن. نزار با فکر رفتنت شبارو صبح کنم..تو نمیتونی بخاطر خودخواهی و حس بدت ترکم کنی! تو نمیتونی بزاری قلبم ضربانشو جا بندازه..
ولی خودت خوب میدونی که ادم تلخیم تهیونگ.. حرفام درد دارن و خواسته یا ناخواسته بهت اسیب میزنه. حرف‌های تکراری نزن.. حرف های تکراریم کامت رو تلخ میکنن.
من خودخواهم. من تورو برای خودم میخوام و حسودم. هرچی که باشم تو هیچ وقت حق نداری ترکم کنی. زیر این قولت نزن! من گذشته‌ی بی تو رو اصلا یادم نمیاد.. دلم نمیخواد بدونم زندگیم بدون تو چه شکلیه.
حتی لازم نیست بدونم.. مثل روز واسم روشنه که تا ابد حسرتت رو میخورم. تو اینکارو با من نمیکنی. مگه نه ته؟ تو سنگدل نیستی.. تو من رو نمیشکونی..

Will we survive?Where stories live. Discover now