chapter 8

49 12 4
                                    

من واقعا از بچه ها متنفرم. چطوری میتونن انقدر گریه کنن؟ امروز غایبی و از شانس هدفونم رو فراموش کردم. پس جای نگاه کردن به صورت زیبات باید به یه بچه نق نقو نگاه کنم که اب دماغش اویزونه و مامانش نمیدونه باید چیکار کنه تا ساکت شه!
یه ابنبات برات خریده بودم‌. تو دوست نداری ولی ممکنه این بچه رو اروم کنه.
اروم شد! انگار رابطم با بچه ها خوبه. داره بهم لبخند میزنه.. نباید از بچه‌ها خوشم بیاد.

Will we survive?Where stories live. Discover now