بلاخره از چیزی که میترسیدم اتفاق افتاد.. هرچند اون یه کراش سادست به نظر. دیشب بهم گفتی: فکر کنم داره از یه نفر خوشم میاد.. خب.. سخت نبود حدسش. ولی من تا شب جوابت و ندادم. میدونستم کیه. اون بهت قشنگترین لقبهارو میده و برازندته.. ولی من خون خونم رو میخوره. نمیدونم احساسم چیه.. شاید حس میکنم یه نفر داره ازم میدزدتت؟ یا حتی ترسیدم.. ترسیدم از اینکه من رو ترک کنی. یا بینمون قرار بگیره؟ آه چه احمقانه..
ESTÁS LEYENDO
Will we survive?
Historia Cortaتو اومدی ؛من رو با خودت بردی و حالا من کالبدی هستم که تنها نفس میکشه. با این حال ،تو بهترین اتفاق زندگی من بودی. نوشته ها کوتاه اما چپتر های زیادی داره. ممنون که انتخابش کردی برای گذروندن وقتت?