فردا میام مدرسه و این میشه اخرین شبی که تا صبح بیدارم.
اخرین شبی که میتونم تا ظهر بخوابم.
اخرین شبی که بی دغدغه ترم.
و بعدش ،دوباره اغاز تبدیل شدن من به یک رباته. رباتی که واقعا داره سعی میکنه دوباره کم نیاره و به فکر خودکشی نیفته و به بیماریش غلبه کنه.
جدی میگم تهیونگا! من میخوام زندگی کنم. میخوام ازدواج کنم و عشق و تجربه کنم.. میخوام پدر شم. ولی فکر نمیکنم بتونم بهشون برسم. من واقعا دارم سعی میکنم زنده بمونم! درکم میکنی؟
YOU ARE READING
Will we survive?
Short Storyتو اومدی ؛من رو با خودت بردی و حالا من کالبدی هستم که تنها نفس میکشه. با این حال ،تو بهترین اتفاق زندگی من بودی. نوشته ها کوتاه اما چپتر های زیادی داره. ممنون که انتخابش کردی برای گذروندن وقتت?