Part.10 بازی کنیم؟

19 1 0
                                    

فشار بیشتر وارد کردن به جای زخم دردش رو خوب نمیکنه، کنترل هم نمیکنه، فقط این باور رو میده که همه چیز تحت کنترله و حداقل میتونی از زخم هات مراقبت کنی.

بکهیون به سختی اما آروم و به کمک چان روی تخت دراز کشید و مرد برای لحظاتی تنهاش گذاشت تا لوازم پانسمان رو بیاره‌.
لباسش رو بالا زد و پانسمان رو باز کرد؛ همزمان که مشغول تمیز کردن و بستن جای بخیه می‌شد، گفت.

- به زودی بخیه ات جذب میشه و بعد از اون میتونی بدون نگرانی کارهات رو انجام بدی، دست کم تا زمانی که زخمت کاملاً جوش بخوره باید مراقب باشیم.

و ته جمله اش لبخندی تحویل مرد بزرگتر داد تا حواسش رو پرت کنه، مطمئن نبود چقدر اما می‌شد گفت موفق بوده‌؛ حداقل بکهیون هم همراهی می‌کرد تا به درد زخمش فکر نکنه‌.
حرکت پنبه‌ی آغشته به بتادین، سوزش و خنکی کمی که اطراف جای زخمش حس می‌کرد براش قابل تحمل ‌و حتی کمی لذت بخش بود.

اون درد می‌کشید، واقعاً درد رو از عمق وجودش حس می‌کرد و حتی زمانی از درد به گریه می افتاد، اما خودش رو لایق تنبیه میدونست. و هربار میزان تحمل خودش رو در برابر این درد ها می‌سنجید.

- تا قبل از اون باید برم خونه‌ی خودم، نگران نباش از پسش بر میام! کسی رو میشناسی در خونه رو درست کنه؟

- تو محله کسی رو نمیشناسی؟

به یاد تنها دوست قدیمیش افتاد، نمیتونست پیش اون بره، شرایط خانوادش طوری نبود که یه مهمون بیمار رو هم پذیرا باشه.

- نه راستش من زیاد اونجا با کسی آشنا نیستم.

- بجز همکلاسی...

از دوباره باز شدن این بحث خوشش نمیومد پس بین حرف مرد پرید و کمی هم تو جاش بلند شد تا با جدیت بیشتری به چشمای چانیول نگاه کنه.

- فردا میرم اداره پلیس. میخوام از خودم دفاع کنم و بگم بی گناهم.

مرد کوچکتر دست از بستن پانسمان برداشت و برای لحظاتی فقط به صورت سفید مقابلش خیره شد.

- مدرکی هم داری؟

- نه، اما بالاخره یه مدرکی پیدا میشه بعد از اون مستقیم میام بیمارستان.

چان که حالا احساس رضایت بیشتری از تصمیمات و رفتار های بکهیون داشت زخمش رو کاملا بست و همزمان که باقی لوازم رو جمع می‌کرد گفت.

- اول میرسونمت اداره‌ی پلیس، از کیونگسو میخوام تورو به بیمارستان بیاره.

- لازم نیست من خودم‌...

برای باز کردن این پیشنهاد از سر خودش و شرمندگی کمتر فوراً مخالفت کرد، به هرحال اونقدر توان داشت که خودش تاکسی بگیره و به بیمارستان روانی بره اما اینبار مرد کوچکتر حرفش رو قطع کرد و جدیتش انگار خیلی بیشتر هم بود.

MALABISS(chanbaek)Where stories live. Discover now