part.29 !زیادی خوبه؟

15 3 0
                                    

زیادی خوبه؟!
روی زانو نشست و از پایین به مادرش و چشم‌های قشنگش خیره شد. دست‌های چروک افتاده‌اش رو گرفت بین دستاش و نوازش کرد.

- مامان من اگر خطایی کنم، ناراحت میشی؟

زن با دلسوزی از خستگی نگاه پسرش دستی به گونه‌اش کشید و گفت.

- یادته یه زمانی بهم گفتی "مامان چرا من باید بچه ی خوب تو باشم؟ چرا من باید بچه طلایی تو باشم؟" اشکال نداره اگر خوب نباشی عزیزم، خطا کن.

بکهیون برای تایید حرف مادرش سر تکون داد، پلک زد و بینیش رو بالا کشید تا اشک‌های آماده‌ی بارشش رو پشت پلک هاش مهار کنه.

- پس چرا؟ چرا اونا رو میبخشی اما خطاهای من رو نه؟ خواهر و برادرم رو هرگز سرزنش نمیکنی اما طاقت دیدن اشتباهات من رو نداری.

خانم مین به آرومی سر تکون داد و بار دیگه صورت پسرش رو نوازش کرد.

- من فهمیدم یونگبوک، تو نمیخوای که ازت توقع داشته باشیم. باشه پسر عزیزم، دیگه ازت توقعی ندارم اما انقدر بد بودن لازمه؟ اونقدر که بخاطرش جلوم روی زانوهات بیوفتی و اشک بریزی؟

با این حرف اشک‌های پسر که شبیه بچه‌های پنج ساله شده بود، با شدت بیشتری رها شد.
زن مسن سعی داشت فرزندش رو درک کنه، اما هر چقدر بیشتری فکر می‌کرد، بیشتر از درکش عاجز می‌شد.

- تو چی میخوای پسرم؟ میخوای مثل برادرت معتاد بشی؟ یا مثل خواهرت دائم الخمر بشی و با آدمای مختلف تو رابطه بری؟ بهم بگو بد بودن و خطا کردن، برای تو چجوریه؟

سرش رو به طرفین تکون داد و صورت خیسش رو پاک کرد. تو بغل مادرش فرو رفت و بازهم اشک‌هاش رو برای مدت بیشتری رها گذاشت، به زودی کارش آغاز می‌شد و باید آمادگی رفتن به اون محیط رو پیدا می کرد‌.

- خطا کردن اشکالی ندارن پسرم. بد بودن آسون‌تره! اما عواقبش رو میپذیری؟ با عواقب بد بودن کنار میای؟

کیونگسو راضی و خوشحال از فرصت آشنایی بیشتر با دوست جدیدش لباس‌های اتو شده و زیباش رو پوشید.

- جونگین عزیزم چان بهت نگفت کی میرسن؟

- تو راه هستن، تا ده دقیقه دیگه اینجان.

لبخندی تو آینه به خودش زد و حالت موهاش رو بار دیگه مرتب کرد. از اتاق خارج شد و به آشپزخونه رفت تا یه لیوان آب بخوره.

جونگین از جلوی تلوزیون کنار اومد و با اخم غر زد.

- نه، این اینجوری درست نمیشه؛ باید تعمیر کار بیارم.

- اشکال نداره عزیزم اتفاقیه که افتاده، الان حرص نخور.

با شنیدن زنگ موبایلش فوراً به اتاق رفت تا جواب بده. شماره‌ی ناشناس کمی مرددش کرد اما در نهایت آیکون سبز رنگ رو فشرد.

MALABISS(chanbaek)Where stories live. Discover now