chapter -30-🌙

154 39 11
                                    

هااای گایز
بلاخره پارت جدید.🤧🍭
•••

با بی حالی آبی به صورتش زد.
تقریبا تمام محتویات معده اش رو بالا آورده بود.
آبی سردی به صورتش زد و بعد از خشک کردن دست و صورتش از سرویس بهداشتی بیرون زد.
توی آیینه به خودش نگاه کرد،رنگ پریده شده بود.
کمی کرم پودر و رژ زد تا عادی جلوه کنه؛ نگران کردن چانیول توی این زمان اصلا کار درستی نبود.
از اتاق بیرون رفت و بعد از پایین رفتن از پله ها زمانی که میخواست به سمت درب ورودی بره ،یک دفعه دستی از پشت پیراهنش رو کشید و اون رو به دیوار چسبوند.
از برخورد کمرش به دیوار،صورتش از درد جمع شد.

"اخخ..."

"بالاخره پیدات کردم "

با دیدن جانی آب دهنش رو به زور پایین فرستاد.
کابوس چند ساله اش حالا جلوی روش ایستاده بود .
زانوهاش حسابی شل شده بود و حالا اون کرم پودری که استفاده کرده بود نمیتونست رنگ پریدگیش رو کاور کنه.
ترسیده بود اما محکم لب زد:

"ولم کن."

"ولت کنم؟!"

با هر جمله ای از دهنش بیرون میزد یک سانت صورتش رو به سهون نزدیک میکرد.

"هون هون هون...تو قلبم رو شکستی کاری کردی سال ها افسردگی بگیرم زندگیم رو نابود کردی حالا بزارم بری؟!...نه عزیزم قراره تاوان پس بدی...به نظرت این به تصادف زیبا نیست؟!"

فاصله ی صورت هاشون رو به حداقل رسونده بود و نفسش رو توی صورت پسرک خالی میکرد.
نگاهش رو قفل نگاه پسر روبه روش کرد.
طولانی به چشم هاش نگاه کرد.
چشم هایی که با هر بار حلالی شدندشون جانی حاضر بود براشون جون بده.
آروم دستش رو بالا آورد و گونه اش رو نوازش کرد،اروم آروم دستش رو پایین آورد و چونه ی پسر رو اسیر دست هاش کرد.
سهون با حرکت پسر عصبی شد و سریع دستش رو پس زد.
اجازه نمی‌داد کسی به جز چانیول لمسش کنه.

"هی"

با پیچیدن صدای بم نامجون از پشت سر جانی نفس راحتی کشید.
انگار نجات پیدا کرده بود.
جانی به پشت سرش نگاه کرد و نامجون رو در حالتی که دست هاش توی جیبش بود و اخمی کرده بود دید.

"داری چه غلطی می‌کنی ؟!"

نامجون نگاهش رو از روی جانی برداشت و به صورت سهون داد.
اشک های حلقه زده توی چشمش و صورت رنگ پریده اش باعث شد دست هاش رو محکم مشت کنه.
این پسر پاش رو از گلیمش خیلی دراز تر کرده بود.
جانی سهون رو ول کرد و سهون اروم سر خورد و روی زمین افتاد.

"نام؟!"

جین که دنبال نامجون اومده بود با دیدن سهونی که روی زمین افتاده سریع به سمتش رفت.

"سهون خوبی؟!"

"جین...سهون ببر پیش چانیول"

جین به سهون کمک کرد بلند بشه.
سهون قبل از این که از اونجا بره نامجون رو مخاطب قرار داد

Kamu telah mencapai bab terakhir yang dipublikasikan.

⏰ Terakhir diperbarui: Jul 24, 2023 ⏰

Tambahkan cerita ini ke Perpustakaan untuk mendapatkan notifikasi saat ada bab baru!

as Beautiful as The Moon Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang