سردرد تنها چیزی بود که حس میکرد.
روی تخت خوابیده بود و چانگبین با نگرانی کنارش دراز کشیده بود و موهاش رو نوازش میکرد.فکر میکرد حال بد چان بخاطر جیسونگ باشه، ولی نمیدونست تصویرهای نصفه و نیمهای که توی ذهنش بالا و پایین میپرید، دیوونهاش کرده بود.
کابوسی که توی بیداری توی ذهنش پررنگ شده بود.چان شقیقهاش رو فشار داد و خودش رو بیشتر جمع کرد.
خودش رو میدید که لنگ میزنه و سعی میکنه با سرعت به جایی برسه.
اتاقی عجیب.
یه مرد اونجا بود، ولی صورتش رو نمیدید.
باهاش حرف میزد، ولی نمیشنوید که چی میگه.دستش رو روی گوشهاش گذاشت و فشار داد.
همه چیز زیادی واقعی بود!تصاویر عوض شد.
باز دوباره خودش بود، اینبار توی یه فضای خالی.
سه تا سایه به سمتش میاومدن.انگار اونها رو میشناخت، ولی یادش نمیاومد.
دندونهاش رو بهم فشار داد و بیشتر فکر کرد.میدونه که باهاشون بحث کرده، اما چی گفته بود؟
یه جمله یادش اومد.((جیسونگ! چطور میتونی این کار رو باهام بکنی؟))
یه نفر دیگه هم اومد.
صدای گلوله
خون
نورچانگبین از پشت بغلش کرد تا از کابوس بیداریش بیرون بیاد.
_چان؟! میخوای بری پیش هیونجین؟
_نه... فقط... فقط میخوام همه چیز تموم بشه... درد نمیخوام، خواب عجیب نمیخوام، کابوس نمیخوام، فراموشی نمیخوام. نمیخوام یه کور بدرد نخور باشم. چانگبین خسته شدم.
چانگبین ترجیح داد سکوت کنه.
وقتی نمیدونه چه جوابی بده سکوت بهترین راه حله، ولی صدای نفسهاش توی گوش چان پیچید.خاطرات دردناک و نصفهی چان کنار رفتن.
اون میتونست بارها و بارها بغل کردن چانگبین رو به راحتی به یاد بیاره.سردردش کمتر شد.
خودش رو بیشتر توی بغل چانگبین جا داد.اون جان رو بغل نکرد، وقتی پیشش بود پسش زد.
لبهاش رو بهم فشار داد، آروم دستهای چانگبین رو از دور خودش باز کرد و ازش فاصله گرفت.
میخواست تنها باشه._بین... میشه یکم تنها باشم؟
_هر چی تو بخوای.
چانگبین سعی میکرد درکش کنه، هر چند که میخواست کنارش باشه.
از روی تخت بلند شد و یه نگاه به چان که زیر پتو جمع شده بود، کرد و از اتاق بیرون رفت.
حالا وقت کار بود!
خودش با رد کردن کارتهای طلایی، گروههای قدیمی رو زنده کرد. هر چند ضعیف باشن، ولی کنار هم قدرتمند میشن.
![](https://img.wattpad.com/cover/321141668-288-k282019.jpg)
YOU ARE READING
𝑻𝒉𝒊𝒔 𝑴𝒂𝒏 𝑰𝒔 𝑺𝒕𝒊𝒍𝒍 𝑨𝒍𝒊𝒗𝒆
Fanfictionبه یاد بیار، ببخش، ببین! فصل دوم فیک This Man Dies Tonight Name: This Man Is Still Alive Couple: Chanbin, Hyunlix, Minsung Genre: Angst, Adventure, Amnesia Telegram Channel: @straykidsbl Org Author: @ZiamsNation