پارت هشتم

23 9 6
                                    

نه تنها برایت و وین و حتی یانگ
نانی  و دانی و شوهرش و نصف یا همه ی روستا از معاشقه شبانه منو میو خبر داشتن ؛ معاشقه ای که عاشقانه بود
نه مثل دو نفری که فقط بخاطر فورموناشون جذب هم بشن  و بیفتن روی هم
اون واقعا رمانتیک بود ، مثل همون کتابای ممنوعه ای  که جوونا میخونن یه رابطه عاشقانه واقعی
مثل حسی که بعدا یادم  میاره بدنش چقدر گرم بوده ، صدای نفس های داغش کنار گوشم

رابطه داشتن با میو فردی که سالهاست فکر میکردن مرده
میویی که وارث  به حق پادشاهیه
منو بگو که چجوری چند روز بعدَ روزی که از هیت خارج شدم از کلبه زدم بیرون و رفتم خونه ی وین
وین سرم داد زد گفت رابطه جنسی توی دوران هیت خطرناکه
برایت با خباثت تمام بهم گفت ممکنه از میو حامله بشم و من فقط شیری که وین  برام گرم کرده بود توی گلوم پرید و تا مرز خفگی رفتم

عصر ؛ برایت گفت با یانگ و میو جلسه دارن و رفته بود و من موندم و وین

وین"حالا میخوای چیکار کنی ؟ "
خودمو زدم به نفهمی ، گفتم"چیو .. باید چیکار کنم؟ "

"گالف تو عاشق میویی .. هنوز نمیدونی اونم بهت حسی داره یا نه. اونوقت باهاش معاشقه کردی اونم توی اولین دوره هیتت
باید باهاش دربارش حرف بزنی و این خجالتم نداره این طبیعیه که تو بخوای با الفات دربارش حرف بزنی "

"وین ، میو الفای من نیست . لااقل من دوسدارم باشه ولی .. نیست "

ذره ذره حرفا و حرکاتم توی اون شب یادم میومد و منی که به بچه پرو بودن معروف بودم  از خجالت اب میشدم
چجوری تونستم داد بزنم منو بکنه؟ ناله هام ، خواهش کردنم ازش برای بیشتر ادامه دادن ، یا التماسام برای اینکه حاملم کنه
چجوری پاهامو براش باز کرده بودم و خدای بزرگ
اون من نبودم!

شاید عجیب باشه از میو خبری نیست ولی نبودن میو دور و ورم بخاطر بی مسئولیتیش نبود
در واقع وقتی صبح روز بعد بیدار شدم دیدم برام میوه های شیرین و شیر گرم اماده کرده به خودم اعتراف کردم اون الفای مسئولیت پذیریه
یعنی منظورم اینه که کدوم ادمی میاد کسی که توی اوج نیاز درخواست کرده باهاش  بخوابه  روز بعدش رها نمیکنه؟
میو مجاز بوده اینکارو بکنه و نکرد
قلبم برای بار هزارم براش به تپش افتاد
ولی من از کلبم انداختمش بیرون  و بهش گفتم نمیخوام ببینمش
برای همین‌جلوم افتابی نمیشه

و بازم میگم من بدشانسم !
میو و یانگ همراه برایت وقتی داشتم توی روستا قدم میزدم سمت ابشار ،  جلوم سبز شدن و همون اول کاری با میو چشم تو چشم شدم
یانگ روشو ازم برگردوند انگار که وسط کار خاک بر سری ای دیده شدم و برایتگ  بهم زل زد

برایت" همسر من کو ؟ "

نگاهمو در حالی از چشمای میو گرفتم که سنگینی نگاهشو حس میکردم

Hinata-روبه خورشید (پایان یافته)Where stories live. Discover now